تشابهات مربوط به علل غیبت

از جمله مواردی که در مورد غیبت قابل بررسی است، علل غیبت است. به این معنی که چه عواملی موجب غیبت می شود و آیا انسانها در وقوع اصل غیبت، نقشی دارند و اصولا دوران غیبت دارای چه پیامدهایی است؟ در ادامه مواردی از این دست مورد بررسی قرار می گیرد.

حفظ جان

نعمت های خداوند نزد انسانها امانت است و صاحب نعمت باید در حفظ آنها نهایت تلاش خود را به کار گیرد. یکی از آن نعمت های الهی، جان آدمی است که باید تا آنجا که می تواند در جهت حفظ آن تلاش کند. هر گونه کوتاهی در حفظ آن، موجب عقاب خداوند می شود و هیچ کس از این قاعده مستثنی نیست.

الف: حفظ جان موسی علیه السلام

یکی از عواملی که باعث شد حضرت موسی علیه السلام از مصر خارج شود، خطر کشته شدنِ وی از طرف فرعون بود. چون فرعون به قتل حضرت موسی علیه السلام تصمیم گرفت، و حضرت موسی علیه السلام از ان تصمیم مطلع شد به ناچار از مصر خارج گردید و به سوی مدین حرکت کرد. هنگامی که موسی علیه السلام از طرف خداوند مامور  شد جهت ارشاد فرعون به مصربازگردد، بلافاصله حضرت موسی علیه السلام از عدم امنیت جانی اظهار نگرانی کرد؛ چنان چه قرآن در این زمینه می فرماید:« قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ» عرض کرد پروردگرا من از آنها یک تن را کشته ام؛ میترسم مرا به قتل برسانند! (1)

بر اساس این آیه، موسی علیه السلام به صراحت از نبود امنیت جانی ابراز نگرانی می کند. لذا از خداوند می طلبد که امنیت لازم را برای وی فراهم سازد تا بتواند به مصر بازگردد. به دنبال این تقاضا، خداوند امنیت جانی را برای حضرت موسی علیه السلام تضمین می فرماید؛ چنان که قرآن در این زمینه می فرماید:« قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنْتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ » فرمود: بازوان تو را به وسیله برادرت محکم می کنیم و برای شما  سلطه و برتری قرار می دهیم و به برکت آیات ما، بر شما دست نمی یابند شما و پیروانتان پیروزید!(2)

در این آیه خداوند به موسی علیه السلام اطمینان می دهد که از جهت جانی خطری متوجه او نیست و او در زیر سایه حمایت الهی است. لذا ایشان زمانی به سوی فرعون حرکت کرد که از امنیت جانی خودش مطمئن شد.

ب: حفظ جان امام عصر علیه السلام

یکی از علل غیبت مهدوی، حفظ جان آن حضرت است.

در این زمینه، روایات گوناگونی از معصومین علیهم السلام به دست ما رسیده است. از جمله این روایات از امام صادق علیه السلام که به زراره فرمودند: «یا زراره لا بد للقائم من غیبته قلت و لم قال یخاف علی نفسه؛ (ای زراره! گریزی از غیبت قائم نیست. گفتم برای چه؟ فرمود بر جان خود می ترسد.)» (3)

آن حضرت در حدیث دیگری راجع به نقش خطر جانی در غیبت مهدوی فرمودند:« ان لصاحب هذا الامر غیبه یقول فیها: ففرت منکم لما خفتکم فوهب لی ربی حکما و جعلنی من المرسلین.

(صاحب این امر دارای غیبتی است که مصداق این آیه است که می گوید: و به دنبال آن، هنگامی که از شما ترسیدم فرار کردم و پروردگار من، به من دانش بخشید و مرا از پیامبران قرار داد.)» (4)

 براساس این حدیث، حضرت اشاره میکند که یکی از علل غیبت، ضرورت حفظ جان است. لذا حضرت مهدی هنگام ظهور، آیه ای را تلاوت خواهد نمودکه حضرت موسی علیه السلام در جواب فرعون، آن را تلاوت کرد. از این تناسب نتیجه می گیریم که (حفظ جان) یکی از تشابهات غیبت حضرت موسی و حضرت مهدی علیهما السلام است.

آزادی از سلطه ستمگران

یکی از شاخص ها و پیامدهایی که در حکومت ستمگران وجود دارد، سلطه ای است که در دوران حاکمیت ستمگران نسبت به افراد جامعه اعمال می شود و به دنبال آن، امکان رشد از افراد جامعه سلب می گردد. در این بخش نقش سلطه ستمگران درمورد غیبت حضرت موسی و حضرت مهدی علیهما السلام مورد بررسی قرار می گیرد:

الف: آزادی موسی علیه السلام از سلطه ستمگران

حضرت موسی علیه السلام در زمان فرعون به دنیا آمد؛ فرعونی که ظلم او سراسر مصر را فرا گرفته بود؛ به طوری که خداوند، درقرآن در موارد متعدد از او به عنوان ظالم یاد کرده است.

هنگامی که موسی علیه السلام از مصر خارج شد، از خداوند نجات از شر قوم ستمگر را درخواست کرد. حضرت با طرح این درخواست از مصر خارج شد و به سمت مدین حرکت کرد. وقتی بعد از تحمل سختی های فراوان به محضر حضرت شعیب علیه السلام رسید و حال خود را برای او تشریح کرد، ایشان با گفتن اینکه از شر ستمگران نحات یافته است، خیال موسی علیه السلام را راحت کرد. قرآن در این زمینه می فرماید:« فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا ۚ فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ ۖ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ »

( ناگهان یکی از ان دو به سراغ او آمد؛ در حالی که با نهایت حیا گام برمی داشت و گفت: پدرم از تو دعوت می کند تا مزد سیراب کردن گوسفندان را برای ما به تو بپردازد هنگامی که موسی نزد او(شعیب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد؛ شعیب گفت: نترس از قوم ظالم نجات یافتی!)» (5)

 با رسیدن موسی علیه السلام به محضر حضرت شعیب علیه السلام ایشان از دایره حکومت فرعون خارج شد و این امر به این نکته دلالت می کند که در دوران غیبت، فرعون دیگر بر او سلطه نداشت و در واقع ایشان زیر بیعت فرعون نبود.

ب:آزادی ولی عصر علیه السلام از سلطه ستمگران

از دیگر عواملی که برای غیبت امام عصر علیه السلام عنوان شده نبودن بیعت دیگران در مورد حضرت ولیعصر علیه السلام است که لازمه آن، رهایی از سلطه ستمگران می باشد. در این باره به روایت از امام حسن علیه السلام اشاره می کنیم. ایشان در جواب کسانی که به او در مورد صلح با معاویه اعتراض می کردند فرمودند:« أَمَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ یَقَعُ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ إِلا الْقَائِمُ الَّذِی یُصَلِّی رُوحُ اللَّهِ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ  علیه السلام خَلْفَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْفِی وِلَادَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذَلِکَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِی الْحُسَیْنِ ابْنِ سَیِّدَةِ الْإِمَاءِ یُطِیلُ اللَّهُ عُمُرَهُ فِی غَیْبَتِهِ ثُمَّ یُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فِی صُورَةِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِینَ سَنَةً ذَلِکَ لِیُعْلَمَ‏ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ»

(مگر نمی دانید همه ما بیعتی از طاغوت زمانش بر گردن او است، جز حضرت قائم علیه السلام؟ همان که حضرت مسیح پشت او به نماز می ایستد؛ چرا که خداوند ولادت او را مخفی داشته و او را غائب می فرماید تا اینکه هنگام خروج،  بیعت هیچ کس برعهده او نباشد. او نهمین فرزند از اولاد برادرم حسین، فرزند بهترین کنیزان است. خداوند عمر او را در زمان غیبت طولانی می گرداند. سپس با قدرت خود او را در صورت جوانی به چهل سال نرسیده ظاهر می فرماید. این، بدان خاطر است که بدانند خداوند بر همه چیز قادر و توانا است.)»(6)

با توجه به این حدیث، غیبت امام عصر علیه السلام موجب رهایی آن حضرت از تعهدهای بیعت با ستمگران  و نجات از شر آنها است؛ همان طور که غیبت حضرت موسی علیه السلام چنین مزیتی را برای ایشان به دنبال داشت.

آزمایش پیروان در دوران غیبت

یکی از سنت های الهی در مورد امت های گذشته، بحث آزمایش آنها است؛ امری که در غیبت حضرت موسی علیه السلام به تصریح قرآن صورت گرفت. بر اساس احادیث اهل بیت علیهم السلام چنین امری در غیبت امام عصر علیه السلام، برای شیعیان هم اتفاق خواهد افتاد.

الف: آزمایش شدن پیروان موسی علیه السلام در دوران غیبت 

با بررسی دوران غیبت حضرت موسی علیه السلام از منظر قرآن، نکات فراوانی مشاهده می شود که آزمایش شدن بنی اسرائیل یکی از آن موارد است. بحث آزمایش آنها در غیاب حضرت موسی علیه السلام از مطالب صریح قرآن است که خداوند، هنگامی که آن حضرت در طور سینا بود، وی را از آن آگاه کرد. در مورد چگونگی آگاهی ایشان از آزمایش شدن بنی اسرائیل، به این آیه اشاره می کنیم:« قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ  (فرمود: ما قوم تو را بعد از تو آزمودیم، و سامری آنها را گمراه کرد!)» (7)

این آیه، به صراحت عنوان می کند که در غیاب حضرت موسی علیه السلام قوم او مورد آزمایش واقع شدند. حتی هارون علیه السلام که به عنوان جانشین حضرت موسی علیه السلام درمیان قوم بود، وقتی اقدامات سامری را مشاهده کرد به بنی اسرائیل هشدار داد که غیبت و تاخیر برادرش، به منظور آزمایش بنی اسرائیل است. لذا خطاب به آنها گفت: «وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ یا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی »

(و هارون قبل از آن، به آنها گفته بود که ای قوم! شما به این وسیله مورد آزمایش قرار گرفتید! پروردگار شما خداوند رحمان است؛ از من پیروی کنید و فرمان مرا اطاعت نمایید!)» (8)

بر اساس این آیات، قطعا یکی از علل غیبت موسی علیه السلام آزمایش شدن بنی اسرائیل بود. چون معنایی که از لفظ "فتنه" به ذهن متبادر می شود، "آزمایش" است. از طرفی دیگرواژه "فتنه" هم درکلام خدا و هم در کلام هارون علیه السلام به کار رفته که آن نیز بر آزمایش بودن غیبت موسوی نسبت به بنی اسرائیل دلالت می کند.

ب:آزمایش بودن غیبت امام عصر علیه السلام برای پیروان

یکی از حکمت هایی که برای غیبت امام عصر علیه السلام عنوان شده، بحث "آزمایش" است. این که انسان به امامت کسی قائل شود که از دیده ها نهان است؛ بر باوری خاص و عمیق مبتنی است. ایمانی قوی لازم است تا فرد بتواند چنین اعتقادی را در شرایط دشوار زندگی فردی و اجتماعی حفظ کند. درباره آزمایش بودن دوران غیبت، احادیث فراوانی از ائمه اطهار علیهم السلام وارد شده که از باب نمونه به دو حدیث اشاره می کنیم:

  • یکی از یاران امام رضا علیه السلام به نام ابراهیم بن هلیل نقل می کند که به امام رضا علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، پدرم با اعتقاد براین امر (امامت و فرج آل محمد) مُرد. من نیز به این سن و سال پیری رسیده ام که می بینی! می ترسم بمیرم و به من هیچ خبری ندهی! امام فرمودند: ای ابااسحاق ! عجله داری؟ گفتم بله والله عجله دارم. چگونه تعجیل نکنم، در حالی که به این سن وسال رسیده ام که می بینی؟! فقال:« فَقَالَ أَمَا وَ اَللَّهِ يَاأَبَا إِسْحَاقَ مَا يَكُونُ ذَلِكَ حَتَّى تُمَيَّزُوا وَ تُمَحَّصُوا وَ حَتَّى لاَ يَبْقَى مِنْكُمْ إِلاَّ اَلْأَقَلُّ »

(به خدا قسم، این امر اتفاق نخواهد افتاد، مگرآنکه خوب و بد، همگی شما از هم جدا شوید و همگی امتحان گردید تا جز گروهی اندک از شما نماند!)» (9)

حضرت در این حدیث از وقوع آزمایش در دوران غیبت امام زمان علیه السلام خبر می دهد و در ادامه عنوان می کند که از امتحان دوران غیبت فقط افراد اندکی سربلند بیرون خواهند آمد. این بر سختی امتحان در عصر غیبت مهدوی دلالت می کند.

  • روایت دوم از امام موسی کاظم علیه السلام است که در مورد غیبت مهدوی فرمودند:« إِذَافُقِدَ اَلْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ اَلسَّابِعِ فَاللَّهَ اَللَّهَ فِي أَدْيَانِكُمْ لاَ يُزِيلَنَّكُمْ أَحَدٌ عَنْهَا يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لاَ بُدَّلِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ مِنْ غَيْبَةٍ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ هَذَا اَلْأَمْرِ مَنْ كَانَ يَقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِيَ مِحْنَةٌ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِمْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ وَ لَوْ عَلِمَ آبَاؤُكُمْ وَ أَجْدَادُكُمْ دِيناً أَصَحَّ مِنْ هَذَا لاَتَّبَعُوهُ »

(چون پنجمین از فرزندان امام هفتم غائب شود؛ الله، الله ،در دینتان مراقب باشید تا کسی آن را از شما زایل نسازد! ای فرزندان من! به ناچار صاحب الامر غیبتی دارد تا آنجا که معتقدان به این امر از آن بازگردند! این، محنتی است که خدای تعالی خلقش را به واسطه آن بیازماید و اگر پدران و اجداد شما دینی بهترا ز این می شناختند، از آن پیروی می کردند. )»(10)

در این حدیث به امتحانی بودن دوران غیبت حضرت استنباط می شود و در واقع دلالت حدیث بر این امر روشن است. بر اساس این دو روایت، در دوران غیبت احتمال لغزش عده زیادی از شیعیان وجود دارد. همان طور که بنی اسرائیل از دین خود دست کشیدند؛ چنین خطری برای شیعیان نیز وجود دارد.

قابل فهم بودن فلسفه غیبت پیروان بعد از ظهور

فهم و درک انسان ها در مورد حوادث اطراف آنها، یکسان نیست. چه بسا برخی افراد از جریان های موجود در جامعه استفاده و حوادث آینده را پیش بینی کنند؛ اما در مقابل، کسانی نمی توانند از مقدمات مشابه به همان نتیجه برسند. این گروه تا خود نتیجه را نبینند، نمی توانند نتیجه گیری کنند! این قاعده درمورد فلسفه غیبت موسی و حضرت مهدی علیهم السلام نیزقابل طرح است. در این قسمت به تبیین قابل فهم بودن فلسفه غیبت برای پیروان در دوران ظهور می پردازیم؛ امری که در دوران غیبت برای برخی از افراد قابل فهم است.

الف: قابل فهم بودن فلسفه غیبت موسوی در عصر ظهور

همان طور که قبلا عنوان شد، یکی از علل غیبت موسی علیه السلام آزمایش بنی اسرائیل بود. هنگامی که برگشت حضرت موسی علیه السلام در زمان مقرر، محقق نشد؛ سامری از طولانی شدن غیبت استفاده و زمینه گمراهی بنی اسرائیل را فراهم  کرد. در این هنگام، هارون علیه السلام به عنوان جانشین دوران غیبت، به بنی اسرائیل هشدار داد که تاخیر حضرت موسی علیه السلام برای امتحان نمودن آنها است. پس باید مراقب بود تا از این آزمون سربلند بیرون آمد؛ اما آنها به این سخن هارون علیه السلام گوش ندادند.

وقتی که موسی علیه السلام ازغیبت چهل روزه خود بازگشت وبنی اسرائیل را در حال گوساله پرستی مشاهده کرد، آنها را مورد خطاب قرار داد و آنان را به شدت سرزنش کرد. در این هنگام بنی اسرائیل متنبه و متوجه شدند که در آزمون الهی مردود شده اند! آنها تازه به عمق حرف های هارون علیه السلام پی برده و دانستند که تاخیر موسی علیه السلام از باب امتحان آنها بوده است. بنابراین در مقام، توبه برآمدند و از خدا طلب عفو کردند. قرآن این حالت بنی اسرائیل را چنین بیان می کند:« وَ لَمّا سُقِطَ فی أَیْدیهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قالُوا لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْنا رَبُّنا وَ یَغْفِرْ لَنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ»

( و هنگامى که حقیقت در دسترسشان قرار گرفت، و دیدند گمراه شده اند، گفتند: اگر پروردگارمان به ما رحم نکند، و ما را نیامرزد، بطور قطع از زیانکاران خواهیم بود.)(11)

این آیه میزان پشیمانی بنی اسرائیل را نشان می دهد؛ چون آنها به عمق اشتباه خود پی برده بودند؛ خطری که هارون علیه السلام به آنها هشدار داده بود؛ ولی آنها باور نکرده بودند؛ اما با بازگشت موسی علیه السلام فلسفه غیبت ایشان برای بنی اسرائیل قابل فهم و هضم شده؛ در نتیجه نه تنها اعتراض نکردند بلکه در مقام جبران هم برآمدند. لذا موسی علیه السلام به آنها دستور داد یکدیگر را به جرم گوساله پرستی بکشند، که در برابر این دستور تسلیم شدند.

ب: قابل فهم بودن فلسفه غیبت مهدوی در عصر ظهور

 هنگامی که امام زمان علیه السلام ظهور می کند راجع به فلسفه غیبت خود با پیروانش سخن خواهد گفت: به نحوی که مطالب حضرت برای پیروان او قابل هضم و فهم خواهد بود؛ هرچند فلسفه این امر، در دوران غیبت برای آنها قابل فهم نبود.

در تایید این مطلب به حدیثی از امام صادق علیه السلام اشاره می کنیم «قالَ: وَجْهُ الْحِکْمَةِ في غَيْبَتِهِ، وَجْهُ الْحِکْمَةِ في غَيَباتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللّهِ - تَعالي ذِکْرُهُ -، إِنَّ وَجْهَ الْحِکْمَةِ في ذلِکَ لايَنْکَشِفُ إِلّا بَعْدَ ظُهُورِهِ کَما لَمْ يَنْکَشِفْ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فيما أَتاهُ الْخِضْرُ - عَلَيْهِ السَّلام - مِنْ خَرْقِ السَّفينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلامِ وَ إِقامَةِ الْجِدارِ لِمُوسي - عَلَيْهِ السَّلام - إِلي وَقْتِ افْتِراقِهِما».

(حکمت غیبت او همان حکمتی است که در غیبت حجت های الهی پیش از او بوده است و وجه حکمت غیبت او، پس از ظهورش آشکار می گردد ؛ همچنان که وجه حکمت کارهای خضر علیه السلام از شکستن کشتی و کشتن پسر و به پا داشتن دیوار، بر موسی علیه السلام روشن نبود تا آن وقت که جدایی آنها فرارسید.)(12)

 در این حدیث حضرت تصریح می کند، که فلسفه کارهای حضرت خضرعلیه السلام ، برای حضرت موسی علیه السلام زمانی آشکار شد که خودش آنها را بیان کرد.موسی علیه السلام که در مقابل کارهای خضر علیه السلام چندین بار اعتراض کرد، اما هنگامی که به فلسفه کارهای او پی برد، اصلا اعتراض نکرد و کاملا در مقابل اقدامات خضر علیه السلام تسلیم شد. پیروان امام عصر علیه السلام نیزوقتی فلسفه غیبت را در زمان ظهور بشنوند قانع خواهند شد؛ همان طور که بنی اسرائیل وقتی از زبان موسی علیه السلام راجع به غیبت او شنیدند قانع شدند.

آشکار شدن فلسفه اصلی غیبت پس از ظهور

در مورد غیبت حضرت موسی و امام مهدی علیهم السلام، برخی دلایل را به عنوان علل غیبت مطرح کردیم؛ اما موارد گفته شده، به معنای انحصار نیست و چه بسا بعضی موارد دیگر نیز در این امر وجود داشته باشد. در واقع، موارد عنوان شده از باب نمونه بود. در ادامه این مسئله تبیین می شود که علل غیبت به موارد مذکور محدود نیست؛ بلکه علت اصلی غیبت بعد از ظهور مشخص خواهد شد.

 الف: آشکار شدن فلسفه اصلی غیبت موسی علیه السلام بعد از ظهور

دوران اقامت حضرت موسی  علیه السلام در مدین به منزله غیبت ایشان بود؛ هرچند علت اصلی، خارج شدن ایشان از مصر و فرار او به سوی مدین، به دلیل تهدیدی بود که از طرف فرعون متوجه او گردید؛ در مدت اقامت درمدین، زمینه رشد ایشان فراهم شد؛ به طوری که صلاحیت وحی الهی را به دست آورد.

زمانی که حضرت موسی علیه السلام از مصر خارج می شد، نیازهای خود را در قالب دعا مطرح کرد. وی ابتدا نجات از دست ظالمین را از خداوند در خواست کرد و در مرحله دوم، بحث هدایت و در نهایت از خداوند طلب روزی نمود.

نکته جالب توجه اینکه وقتی دعاهای حضرت موسی علیه السلام (هنگامی که به سوی مصر باز میگردد) با دعاهای آن حضرت وقت خارج شدن اجباری از مصر، مقایسه شود؛ میزان رشد معنوی ایشان روشن می شود. ایشان وقتی به سوی مصر بازمی گردند، به مقام " کلیم اللهی" می رسند. در سایه آن، جواب خواسته های خود را  به صورت مستقیم از خداوند دریافت نمود؛ در حالی که جواب دعاهای قبلی را بعد از رسیدن به محضر شعیب علیه السلام دریافت کرد. این مقام کلیم اللهی در سایه غیبت برای موسی علیه السلام فراهم شد. لذا به جرات می توان گفت  حکمت و فلسفه اصلی غیبت موسوی به موارد مذکور محدود نیست؛ بلکه موارد دیگری نیز به عنوان علت غیبت  باید مورد توجه قرار گیرد؛ مانند رشد معنوی  موسی علیه السلام که این رشد وی با دوران  قبل از رفتن به مدین قابل مقایسه نیست. میزان رشد معنوی موسی علیه السلام هنگام ظهور برای پیروان آشکار شد؛ حال آنکه  در دوران غیبت برای انها قابل فهم نبود؛ ضمن اینکه جزء علل غیبت محسوب نمی شد. بنی اسرائیل در عصر غیبت موسوی نمی توانستند به عمق نیاز موسی علیه السلام  به مسئله غیبت، راه یابند. غیبت برای حضرت موسی علیه السلام لازم بود تا به آن مقام برسد و در سایه آن بتواند از عهده مقام رسالت برآید.

ب: آشکار شدن فلسفه اصلی غیبت امام زمان علیه السلام بعد از ظهور

شیوه ائمه علیهم السلام این بوده است که سوال مخاطبان خود را متناسب با درک آنها جواب می دادند. لذا گاهی به سوالات واحد، به جوابهای گوناگون از سوی آنها می رسیم. معارف مهدوی نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ در نتیجه در پاسخ به علل غیبت امام عصر علیه السلام جواب های گوناگونی داده اند؛ مانند آزمایش شدن مردم ، حفظ جان حضرت و تادیب انسان ها.

در یکی از این جواب ها، عنوان شده که حکمت وفلسفه اصلی غیبت مهدوی، هنگام ظهورحضرتش مشخص خواهد شد؛ چنان که عبداالله بن فضل هاشمی می گوید:

از امام صادق علیه السلام چنین شنیدم "إن لصاحب هذا الامر غيبة لابد منها ، يرتاب فيها كل مبطل

فقلت : ولم جعلت فداك ؟

قال : لأمر لم يؤذن لنا في كشفه لكم ؟

قلت : فما وجه الحكمة في غيبته ؟

قال : وجه الحكمة في غيبته وجه الحكمة في غيبات من تقدمه من حجج الله تعالي ذكره ، إن وجه الحكمة في ذلك لا ينكشف إلا بعد ظهوره ، كما لم ينكشف وجه الحكمة فيما أتاه الخضر عليه السلام من خرق السفينة ، وقتل الغلام ، وإقامة الجدار لموسي عليه السلام إلي وقت افتراقهما . يا ابن الفضل : إن هذا الامر أمر من ( أمر ) الله تعالي ، وسر من سر الله ، وغيب من غيب الله ، ومتي علمنا أنه عز وجل حكيم صدقنا بأن أفعاله كلها حكمة وإن كان وجهها غير منكشف "

 ( از امام صادق عليه السلام شنيدم مي فرمود:  صاحب الامر عليه السلام غيبتي دارد كه بايد واقع شود تا بي دينان در آن دچار شك وترديد شده ( يا منكر آن ميگردند )

عرض كردم: براي چه فدايت شوم ؟

فرمود : ما مجاز نيستيم علت آنرا براي شما بيان كنيم

عرض كردم : چه حكمتي در غيبت آن حضرت ميباشد ؟

فرمود: حكمت آن مانند حكمت غيبت ديگر حجج خداوند متعال ميباشد و حكمت آن تا بعد از ظهور آن حضرت معلوم نخواهد شد همچنانكه حكمت كارهاي حضرت خضر پيامبر از سوراخ كردن كشتي و كشتن نوجوان و ساختن ديوار براي حضرت موسي عليه السلام تا قبل از جدا شدنشان از يكديگر معلوم نگشت . اي پسر فضل ، اين امر ( غيبت و ظهور حضرت مهدي عليه السلام ) فرمان و راز و غيبت الهي بوده واز آنجايي كه ميدانيم خداوند حكيم است بنابراين ايمان داريم كه افعال او نيز بر اساس حكمت ميباشد هر چند براي ما روشن نباشد) (13)

 

پی نوشت ها:

1. سوره قصص، آیه 33

2. سوره قصص، آیه35

3. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص232،باب44، ح5

4.ابراهیم بن محمد نعمانی، الغیبه، ص276، ح10

5. سوره قصص، آیه25 6. طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص289 7. سوره طه آیه85 8. سوره طه، آیه90 9. ابراهیم بن محمد نعمانی، الغیبه، ص337، باب12، ح14

10. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2ف ص42، باب33،ح1

11. سوره اعراف، آیه 149

12. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2،ص234، باب 43، ح11

13. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2،ص234، باب 44، ح11
تلگرام
واتساپ
ایکس
لینکدین
ایمیل
پرینت
خانهمقالاتتماس با ماحمایت