غروب جمعه همیشه دلگیر و غم انگیز است؛ اهل دل میگویند این حس و حال به خاطر جمعهایست که آمد و رفت ولی صاحب عصر و زمان نیامد. اما شاید رفتن بر سر یک قرار عاشقی و بودن در یک جمع امام زمانی از سنگینی این حال و هوا کم کند.
غروب آخرین جمعهی اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ یکی از همین قرارها به دعوت موسسه مهر تابان مهدوی رقم خورد.
یک گردهمایی از افرادی که هر کدام به نوعی مدال نوکری بر آستان امام زمان علیه السلام را بر سینه زده اند. در زمانی و در مکانی که به نام امام زمان علیه السلام گره خورده است. انگار همه چیز برای یک دورهمی امام زمانی مهیا شده بود.
با نزدیک شدن به اذان مغرب و عشا، مهمانان بر سر قرار رسیده بودند و طنین قرائت صلوات ضراب اصفهانی در فضا دلها را آمادهتر کرده بود.
صفهای نماز، مرتب و متراکم بسته و نماز مغرب و عشا به جماعت اقامه شد. قراری بین حاضران بود؛ به همین خاطر بعد از نماز عشا، صفهای نماز شکسته نشد و نمازگزاران تک تک اما هماهنگ برای نماز استغاثه به امام زمان علیه السلام قامت بستند و بعد از نماز به احترام حضرت قائم، ایستاده زیارت نماز را خواندند. سَلامُ اللّٰهِ الْكامِلُ التَّامُّ الشَّامِلُ الْعامُّ، وَصَلَواتُهُ الدَّائِمَةُ وَبَرَكاتُهُ الْقائِمَةُ التَّامَّةُ عَلىٰ حُجَّةِ اللّٰهِ وَوَ لِيِّهِ فِى أَرْضِهِ وَبِلادِهِ ....
همه با هم خواندند و دلهایی بود که فارغ از همهی های و هوی دنیا گره میخورد به نگاه امام و اشکهایی که جاری میشد در درد دلهای خصوصی با امام.
بعد از نماز فرصت کوتاهی پیش آمد برای تازه شدن دیدارها و احوالپرسیها و بعد از دقایقی حجت الاسلام و المسلمین روضاتی بر منبر رفت و از چرایی این دورهمیها و مقصد این جلسات گفت. از علم نافع گفت که منجر به معرفت میشود و معرفتی که انسان را به حکمت میرساند و اینکه ثمره حکمت این است که انسان در علم و عقیده و گفتار و کردار ثابت قدم و راسخ می شود تا یقین پیدا کند در این دنیا هیچ گنجی بهتر از ولایت و محبت آل الله و هیچ لذتی بالاتر از بودن و خدمت بر آستان آنها نیست.
اما نمک هر مجلسی که به نام اهل بیت تشکیل میشود یاد و ذکر امام حسین علیه السلام بوده و هست. دورهمی امام زمانیها هم از این فیض بینصیب نماند.
مهمانان، دعوت شدهی رقیه خاتون بودند و بر سر سفرهی ساده و پرنور بی بی پذیرایی شدند و محمد آزادی، مداح تازه از کربلا برگشتهی مجلس هم برایشان از درد دلها و عاشقانههای دختری سه ساله با سر پدر در خرابه شام گفت.
مهمانی اول تمام شد و جمعیت با کوله باری از نشاط و انرژی که از بودن در مدار نور اهل بیت علیهم السلام گرفته بودند برگشتند تا ماه بعد و جمعه آخرش و قرار عاشقی دیگر.