مدعيان مهدويت، بابيت و سفارت - قسمت چهارم

فرقه احمد الحسن

در شهر بصرة عراق نيز گروهي با نام «انصار الامام المهدي» اعلام وجود نمودند. رهبر آنان فردي به نام احمد الحسن بود که ادعاي ارتباط با امام مهدي(علیه السلام) را داشت و مي‌گفت امام(علیه السلام) را ملاقات کرده و مستقيماً اوامر و دستوراتي از جانب ايشان دريافت مي‌کند. وي مدعي بود که امام(علیه السلام) به او دستور تبليغ براي ايشان داده و به او فرموده است به همگان اعلام کند که وي با امام(علیه السلام) در ارتباط است و از جانب او فرستاده شده و او وصيّ امام و همان «يماني» موعود است. پس از آن گروهي پيرو او شده و گفته شد که بسياري از پيروانش، طلاب حوزة علمية نجف اشرف هستند، زيرا او دعوت خود را در سال ۱۴۲۳ ق. از آنجا شروع کرده است.

وي می گوید: ديدار اول من با امام مهدي(علیه السلام) در اين دنيا، در ضريح امام هادي و امام عسکري(علیه السلام) صورت گرفت!!. در اين ديدار امام مهدي(علیه السلام) را شناختم. اين اتفاق سال‌ها پيش افتاد و پس از اين ديدار، بارها و بارها ايشان را ملاقات نمودم و ايشان مسائل بسياري را براي من روشن ساخت اما دستوري براي ابلاغ به شخص يا اشخاص خاصي به من نداد، بلکه آن راهنمايي‌ها تنها براي تعليم و تربيت و راهنمايي من به سوي فضايل اخلاقي الهي بود. ايشان مقداري علم و معرفت به بنده تفضل فرمود و مرا از انحراف‌هاي بزرگ موجود در حوزة علمية نجف آگاه ساخت؛ انحراف‌هاي علمي، عملي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي يا انحراف شخصيت‌هاي بزرگ اين حوزة علميه. به هر حال روزها و ماه‌ها از اين حوادث گذشت و خداوند بار ديگر خواست که من با امام(علیه السلام) ديدار کنم. اين‌بار امام(علیه السلام) مرا به حوزة علمية نجف اشرف فرستاد تا آنچه به من فرموده بوده، به گروهي از طلبه‌هاي حوزة علميه نيز انتقال دهم. اين، نقطة عطفي در تاريخ زندگي من به شمار مي‌آيد، زيرا اين نخستين باري بود که امام مهدي به طور علني و آشکار به من مأموريت انجام کاري مي‌داد.

احمد الحسن داستان اين ديدار را چنين بیان می کند: شبي در خواب ديدم که امام مهدي(علیه السلام) در کنار قبر سيد محمد(علیه السلام) ـ برادر امام عسکري(علیه السلام) ـ ايستاده بود و به من دستور داد براي ديدار ايشان به آنجا بروم. پس از آن بيدار شدم. ساعت ۲ نيمه شب بود، چهار رکعت نماز شب خواندم سپس دوباره خوابيدم. دوباره خوابي بسيار شبيه به همين خواب ديدم و در آن خواب نيز امام مهدي(علیه السلام) قرار ملاقات با من مي‌گذاشت. اين بار از خواب بيدار شدم، ساعت ۴ صبح بود. نماز شب را تمام کردم و نماز صبح را نيز به جا آوردم. دو روز بعد به سامرا مسافرت کردم و چيزي را ديدم که تأييد کنندة اين دعوت به حق بود. پس از آن به بسياري از مردم خبرهايي در مورد امور غيبي دادم که برخي از آنها، در مورد حوادث مهم و حوادث آينده بود. هر کس اين دعوت حق را تکذيب کند پشيمان خواهد شد. من اکنون در مقابل شما هستم… مردم را به پيروي از اين دعوت راستين هدايت کنيد. من آمادگي مباهله دارم و حتي آمادة بحث و جدل و مباهله با علماي تمام گروه‌هاي مسلمان (شيعيان و اهل تسنن) و مسيحيان و يهوديان هستم. من ثابت خواهم کرد که از جانب حضرت مهدي(علیه السلام) براي هدايت مسلمانان و از جانب حضرت عيسي(علیه السلام) براي مسيحيان و از جانب ايليا براي هدايت يهوديان فرستاده شده‌ام!!!.

عوامل شکل‌گيري اين فرقه

عوامل زمينه‌ساز اين فرقه، وجود جوّ سرشار از ظلم و ستمي بود که عراقي‌ها در زمان صدام معدوم در آن زندگي مي‌کردند و اين خود باعث به وجود آمدن شرايط رواني، فکري و فرهنگي و ديني زمينه‌ساز چنين ياوه‌گويي‌هايي شده بود و البته شرايط سياسي و نظامي خاصّ عراق در هنگام جنگ‌ها و پس از آن و خرابي‌ها و ويراني‌هاي زياد در اين کشور تا زمان سقوط بغداد در سال ۲۰۰۳ میلادی و تحت اشغال نيروهاي آمريکايي در آمدن آن، به ويژه در بصره، نيز نقش زيادي در پيدايش چنين بدعت‌هايي داشته است. اين دعوت، از بصره آغاز شد. اين شهر در آن زمان تحت اشغال نيروهاي انگليسي بود که سابقة درازي در سوء استفاده از شرايط و اشغالگري و فتنه‌انگيزي در جهان اسلام دارد. انديشة اصيل مهدويت به گونه‌اي اسفناک و بسيار بد، مورد سوء استفاده قرار گرفت و از اين بدعت و ادعاي ارتباط و امام با ادعاي مهدويت، با تکيه بر جوانب عقيدتي و رواني آن، در جهت اهداف سياسي و نظامي سوء استفاده شد. احمد الحسن نخستين بيانيه‌اش را در ماه شوال ۱۴۲۴ ق. صادر کرد و نشان گروه او ستاره‌اي شش ضلعي (نماد يهوديان) است و از اينجا متوجه مي‌شويم که دست چه کساني از آستين اين گروه بيرون آمده و چه کساني پشت پرده‌اند.

تفکرات اين فرقه

ناظم العقيلي يکي از پيروان و معقتدان اين گروه در اين مورد سخنان مفصلي دارد که ما به ذکر بخشي از آن مي‌پردازيم (نکته مهم اين است که احمد الحسن خود را فرستادة امام مي‌داند. که به ادعاي آنها، امام مهدي(عجل الله فرجه) تقريباً دو سال پيش او را براي هدايت مردم فرستاده و پيروانش مي‌گويند او مژده نزديکي زمان قيام امام(عجل الله فرجه) را مي‌دهد، دشمنانش را بيم مي‌دهد و خواهان متحد و يکي شدن بشر و حرکت به سوي انجام کارهاي نيک براي تعجيل در قيام حضرت است. ما اين مسئله را از پنج بعد مورد بحث و بررسي قرار مي‌دهيم:

۱- از بعد روايي: اشاره به برخي روايات که حاکي از آن است که امام مهدي(عجل الله فرجه) فرستاده، نمايندة يا نايبي مي‌فرستد و اشاره به روايتي که در آن نام ياران امام آمده و در اين روايت آمده که يکي از ياران امام، شخصي است از بصره به نام احمد

۲- از بعد غيبي: مانند اخبار غيبي، خواب‌ها و رؤياها و مکاشفات که در اثر ارتباط با ائمه حاصل شده، البته بايد يادآور شد که خواب و رؤيا، حجّت يا دليل و برهان درست يا نادرستي براي هيچ گونه دعوتي نمي‌تواند باشد.

۳- از بعد علمي: احمد الحسن از برخي علما دعوت به مناظره کرده، سپس آنها را در مناظره ناتوان شمرده و در پايان آنها را دعوت به مباهله کرده که البته آنها اين درخواست را رد کردند و در نتيجه او آن را بزرگ‌ترين دليل براي صدق دعوي خود شمرده است، چگونه… ؟! خدا مي‌داند.

۴- از بعد اعجازي: ادعاي اينکه او مانند پيامبران و اوليا معجزات و کراماتي دارد. همان گونه که احمد الحسن در نخستين بيانية خود مي‌گويد:

نخستين معجزة من براي مسلمانان اين است که من محل قبر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) جگرگوشة پيامبر را مي‌دانم، در حالي که تمام مسلمانان اتفاق نظر دارند که کسي جز امام مهدي(علیه السلام) از محلّ قبر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) اطلاع ندراد. او مي‌گويد: حضرت مهدي(علیه السلام) محلّ قبر حضرت فاطمه را به او نشان داده است.

او مي‌گويد: قبر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در کنار قبر امام حسن(علیه السلام) و چسبيده به آن است، گويي که امام حسن(علیه السلام) در آغوش مادرش دفن شده است… آيا اين سخن او راست است. چگونه مي‌توان به درستي و نادرستي سخن او پي برد؟!!!!

از جمله افکار اين گروه که آن را دليلي براي درستي دعوي خود مي‌شمارند، موارد ذيل است:

۱- اين گروه مي‌گويد که زمان ظهور همين زماني است که ما در آن زندگي مي‌کنيم و علت آن هم وجود کساني است که با امام زمان ارتباط دارند و براي ظهور ايشان مقدمه‌چيني مي‌کنند. همچنين مي‌پندارند کسي جز احمد الحسن ادعاي ملاقات با امام را نکرده است. دلايل بي‌اساس و دروغيني مثل اين مي‌آورند.

۲- علم حروف: احمد حسن ادعا مي‌کنند که مي‌تواند از طريق علم حروف ثابت کند فرستادة حضرت مهدي است.

۳- در اثبات دلايل خود به رؤيا و خواب تکيه دارند و مي‌گويند که صحت اين رؤياها از جانب صدها نفر از مؤمنين تأييد شده است.

۴- ستارة داود: احمد الحسن ادعا مي‌کند که حقيقت ستاره داود را دريافته و به دفاع از آن پرداخته است در حالي که مسلمانان آن را سوزانده و لگدمال مي‌کنند. وي مي‌گويد، کلمة محمد بر روي آن واضح و آشکار است.

ماهنامه موعود شماره ۸۸