و با اهل باطل با خوشرویی و مدارا رفتار نمایید و ظلم و آزار آنها را تحمل کنید، مبادا با آن ها ستیزه جویی کنید، در نشست و برخاست و آمیزش و گقتگوی با آنان میان خود و خدا دیندار باشید و در هنگام مجالست و آمیزش و گفتگوی با آنها که چاره ای جز آن ندارید، راه تقیّه را درپیش گیرید. همان راهی که خداوند به شما دستور داده، هنگام برخورد با آنان آنرا به کار بندید.
پس هرگاه گرفتار معاشرت با آن ها شدید، بی تردید شما را آزار دهند و با روی ترش به شما بنگرند و اگر خدای متعال شرّ آنها را از شما دفع نکند به شما یورش برند و آنچه از دشمنی و خشمی که از شما در دل دارند بیشتر از آن است که به روی آرند و آشکار کنند. مجالس شما و آنها یکی است ولی جان شما و جان آنها از هم جدا و آشتی ناپذیر است. هرگز دوستشان ندارید و آنان نیز شما را دوست ندارند ولی خدای تعالی شما را به داشتن راه حق گرامی داشته و شما را به راه حق بینا کرده و آنان را شایستهی آن ندانسته است، پس با آنها مدارا کنید و برآنها شکیبا باشید. با اینکه آنان با شما سرسازش ندارند و بر هیچ چیز شکیبا نباشند۱. نیرنگ آنها وسوسه هایی [افکار شیطانی ] است که برخی از آنها در دل برخی دیگر اندازند، همانا دشمنان خدا اگر بتوانند، شما را از راه حق باز می دارند ولی خداوند شما را از پیوستن به آنها و ترک راه حق حفظ می کند.
مجامله
«مجامله» گرچه از باب مفاعله بوده و برای کارهای استعمال میشود که دو طرفه میباشد ولی باب مفاعله گاهی به معنای تفعیل نیز میآید. در اینجا «مجامله» به معنای «تجمیل» بوده و «تجمیل» یعنی زیبا برخورد کردن است. از دوطرفه بودن «مجامله »اینطور بر میآید که اگر انسان با دشمن خود، با اخلاق نیکو برخورد نماید، دشمن سرانجام دلش نرم میشود و برخوردش را نیکو می نماید .البته ممکن است در ابتدای کار، اخلاق نیکو یک طرفه و از جانب مؤمن باشد. اما در نهایت دشمن تحت تاثیر قرار گرفته، دوطرفه میشود. حضرت امام صادق علیه السلام در این قسمت از نامه از عبارت «علیکم» استفاده می فرمایند، یعنی مومنین را ملزم می نمایند که با اهل باطل برخورد نیکو داشته باشند و با آنها خوش رفتاری نمایند. وقتی امام صادق علیه السلام ما را امر به «مجامله» با اهل باطل میکنند به طریق اولی باید با مومنان و حتی مردم عادی نیز خوشرفتاری داشته باشیم و نسبت به آنها بیشتر از اهل باطل مجامله و احسان و خوشرفتاری و خدمتگزاری نماییم. لازم به ذکر است «مجامله» و خوشرفتاری با اهل کفر و باطل، مجوّزی بر تعطیل شدن امر به معروف و نهی از منکر یا به عبارتی« مداهنه» نمیباشد۲.
در حدیثی دیگر حضرت امام صادق علیه السلام ، مدارا کردن با افراد ناملایم را از نشانههای شخص عاقل دانسته و چنین میفرمایند:
شخص عاقل هرگز سخنی نمیگوید که نزد عقول، منکر و مردود باشد و کاری نمی کند که خود را در معرض تهمت قرار دهد و با افراد ناملایم که برخورد میکند مدارا می نماید و پیوسته علم راهنمای او در اعمالش می باشد و حلم را قرین خود در احوال و امور خویش قرار میدهد و در حرکات و مشی خود از روی معرفت قدم برمیدارد۳ …..
یکی از سنّتهایی که از پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله و سلم بر جای مانده، مدارا کردن با مردم است زیرا خداوند متعال، ایشان را به مدارا کردن با مردم امر فرموده و خطاب به آن حضرت میفرماید:
«خُذِالعَفوَوَأمرِبِالعُرفِ۴…» با عفو و مدارا رفتار کن و به کارهای شایسته دعوت نما….
این فرمانی است که از جانب خداوند متعال بر پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله وسلم نازل شد و به راستی که ایشان این دستور را به احسن وجه به انجام رساندند، در آن زمانی که مردمان عصر جاهلیت، پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله وسلم را ساحر و مجنون میخواندند و در آن هنگام که پیامبر عظیمالشان اسلام صلیالله علیه وآله وسلم وقتی از خانه بیرون میآمدند خاکروبهها بر سر مبارکشان میریختند و ایشان را در آغاز دعوتشان سنگسار میکردند. تا جایی که از کوه بالا رفتند و این در حالی بود که از پای مبارکشان خون میچکید. آزار و اذّیت های دشمنان آن حضرت الله صلی الله علیه وآله وسلم تا آنجا ادامه پیدا کرد که عمروعاص پلید، هفتاد بیت شعر در هجو، مسخرگی و استهزاء پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سروده و به کودکان مکه آموخته بود که هرگاه از خانه بیرون آمد به دنبالش بدوید و نعوذُ بالله مانند دیوانگان سنگش بزنید و این اشعار را بخوانید و آن زمان که بر سر و روی مبارک پیامبر عزیز اسلام صلیالله علیه وآله وسلم شکمبه پر از آلودگی شتر انداختند، با این حال وقتی فرشتگان از حضرتش اجازه خواستند تا چنین مردمی را عقاب کنند، با نهایت شفقت و خوشرفتاری و مدارا فرمودند:
« اللُّهُمَ اغفِرلِقَومی فَإِنَهُم لَایَعلَمُون». خدایا قوم مرا ببخش چرا که آنها نمیدانند۵.
تقیّه
معنای لغوی تقیه خودداری از آشکار کردن مذهب خویش، برای حفظ جان است۶. همچنین مرحوم محمد بن مکی مشهور به شهید اول در تعریف تقیّه میگوید: «و التقیّه: مجامله الناس بما یعرفون و ترک ما ینکرون، حذرا من غوايلهم.کما اشار الیه امیرالمومنین علیه السلام »۷ . تقیه به ایمان معناست که در چیزی که مردم آنرا قبول دارند با ایشان از روی مدارا همراه شوی آنچه را نمی پذیرند ترک نمایی تا مبادا از ایشان به تو آسیبی برسد همانطور که امیرالمومنین علیه السلام چنین فرمودند و نیز مرحوم شیخ مرتضی انصاری در باب تقیّه میگوید: مقصود از تقیه حفظ کردن خود از ضرر غیر است با همراهی(ظاهری) او در سخن یا عملی که مخالف با حق باشد۸ .
تقیهازدیدگاهائمهاطهارعلیهم السلام
ائمه اطهار علیهم السلام تاکیدات فراوانی در این خصوص دارند، به گونهای که حضرت امام صادق علیه السلام به شیعیان خود سفارش فرمودهاند برای حفظ دین خود، باید تقیه کنند و آنرا از دشمنان مخفی دارند. از عبدالله ابن ابی یعفور، از حضرت امام صادق علیه السلام که فرمودند:
بترسید بر حفظ دینتان پس آنرا با تقبه بپوشانید زیرا هرکه تقیه ندارد، ایمان ندارد. همانا شما در مردم مانند زنبور عسل در میان پرندگان باشید، اگر پرنده ها میدانستند در درون زنبور عسل چیست، چیزی از آن باقی نمیماند که آنرا نخورند و اگر مردم بدانند که در درون دل شما چیست و بفهمند که شما ما خاندان را دوست میدارید، شما را با همان زبان خود بخورند۹ و تمام کنند شما را در نهان و عیان بد گویند، خداوند بندهای از شما را که بر دوستی و ولایت ما باشد رحمت کند۱۰.
همچنین در بیانی دیگر حضرت ثامنالائمه علی بن موسی الرضا علیه السلام ترک تقیه را خروج از ایمان دانسته و عمل به تقیه را تا زمان ظهور حضرت ولی عصر علیه السلام امر فرموده اند. حسین ابن خالد از حضرت امام رضا علیه السلام نقل میکند که آن حضرت چنین فرمودند: کسی که ورع نداشته باشد، دین ندارد و کسی که تقیه نداشته باشد ایمان ندارد، گرامی ترین شما نزد پروردگار کسی است که بیشتر به تقیه عمل کند. گفتند: ای فرزند رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم تا به کی فرمودند: تا روز وقت معلوم که روز خروج قائم ما اهل بیت علیهم السلام است وکسی که تقیه را پیش از خروج قائم ما ترک کند از ما نیست ۱۱.
منابع:
[۱] علامه مجلسی در خصوص ” نیرنگ و وسوسه های شیطانی” میگوید : شاید مقصود این است که چاره جویی شما، به مدارا و شکیبایی بر آزار آنها [ اهل باطل ] به وسیله تقیه و دفع زیان آنها است و آنان نه می توانند صبر کنند و نه شما را از راه حق برگردانند و راهی جز این ندارند که به یکدیگر در باره آزار و برانداختن شما وسوسه کنند …
[۲] درسنامه امام صادق علیه السلام صفحات ۳۱ و ۳۲ ، با اندکی تغییر و تلخیص .
[۳] مصباحُ الشریعه و مفتاحُ الحَقیقَه، ترجمه حسن مصطفوی، صفحات ۱۵۹ و ۱۶۰ .
[۴] اعراف / ۱۹۹٫
[۵] راقم سطور، تاریخ زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری علیه السلام ، صفحه ۵۸، با اندکی تغییر و تلخیص .
[۶] فرهنگ فارسی معین .
[۷] محمدبن مکّی، القواعد والفواید فی الفقه و الاصول و العربیه، تحقیق از سیّد عبدالهادی حکیم، جلد۲، صفحه ۱۵۵ .
[۸] شیخ مرتضی انصاری، التقّیه، تحقیق از الشیخ فارس الحسون، صفحه ۳۷٫
[۹] “شما را با زبان خود بخورند ” ، یعنی دشنام و ناسزا گویند و با سخن چینی، شما را گرفتار سازند .
[۱۰] شیخ کلینی، اصول کافی ، ترجمه محمد باقر کمره ای ، جلد ۳، کتاب الایمان و الکفر، باب تقیّه ، صفحه ۳۲۸ ، حدیث ۵٫
[۱۱] شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان ، جلد ۲ ، صفحات ۶۰ و ۶۱ ، حدیث ۵ .