سیمای منافقین و حفظ اسرار شیعیان
و بدانید که منکران همان تکذیب کنندگانند و تکذیب کنندگان همان منافقان و دو رویان هستند و خدای عزّوجلّ درباره منافقان فرموده و گفته اش حق است: "همانا منافقین در پایین ترین طبقه دوزخند و برای آنان یاوری نخواهی یافت1 " و نباید هیچکدام از شماها که خداوند فرمانبرداری و ترس خود را ملازم دلش گردانیده از هیچ یک از آن مردمی که خداوند آنها را از صفت حقّ بیرون کرده و شایسته ی آن قرارشان نداده، بترسید. زیرا کسانی را که خداوند شایسته ی صفت حقّ قرارشان نداده، آنها شیاطین انس و جن هستند .
همانا شیاطین انس دارای نیرنگ و مکر و فریبها و وسوسه هستند که برخی از آنها به برخی دیگر روا کنند و اگر بتوانند، می خواهند اهل حقّ را از آنچه خداوند به آنها مرحمت فرموده، از تدبر و دقت در دین خدا باز گردانند. آن دینی که خداوند، شیاطین انس را که اهل آن نساخته است (آری) می خواهند تا دشمنان خدا با اهل حقّ در تردید و انکار و تکذیب یکسان شوند و مانند هم گردند چنانچه خداوند متعال در قرآن خود توصیف کرده که فرموده: وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً " "اینان دوست دارند شما هم کافر گردید، چنانچه آنان کفر ورزیدند تا با آنها یکسان باشید"2. سپس خداوند آنها را که اهل یاری حقّ بودند، نهی کرده از این که از دشمنان خدا کسانی را دوست و یاور گیرند. پس مبادا شما را به هراس افکند و مبادا حیله و نیرنگ شیاطین انس در کارهایتان، شما را از یاری آن حقّی که خداوند شما را به آن مخصوص داشته، بازگرداند.
مرحوم سید علاءالدین محمد گلستانه اصفهانی در کتاب منهج الیقین در شرح این قسمت، موارد زیر را بیان می فرمایند:
همان طور که خداوند متعال در قران کریم می فرماید: " فَوَیلٌ یَومَئِذٍ لِلمُکَذَّبین3 " "پس وای در آن روز بر تکذیب کنندگان". ممکن است منظور از انکار در این قسمت از فرمایشات حضرت امام صادق علیه السلام، عدم شناخت و معرفت باشد، یعنی آن کسانی که فضل آل محمد علیهم السلام یا مطلق حق را ندانند، در حکم آن جماعت اند که تکذیب حقّ می کنند .
خداوند متعال در موضوع شیطان فرموده است: "إِنَّ کَیدَالشَّیطانِ کانَ ضَعیفاً"4 "همانا نیرنگ شیطان ضعیف است". یعنی به کَرَم الهی متوسل باشید و از حیله و مکری که اهل تسنن در باب اضرار و اضلال شما می کنند زیاد نترسید، زیرا خداوند متعال شما را از حیله و مکر ایشان، هر گاه مصلحت اقتضا کند، محافظت فرماید و این سخن منافاتی با وجوب تقیه ندارد و مقصود، امر به اعتماد بر فضل الهی و نترسیدن از اهل تسنن و ضررهای کمی است که آنها می رسانند و خداوند متعال به بهترین شکل ممکن در دنیا و یا در آخرت تلافی می فرماید.
در بسیاری از نسخه های صحیحه به جای کلمه(لایَفرَقَنَّ) کلمه (لایُعرَفَنَّ) آمده که ممکن است به تخفیف (راء) باشد، یعنی باید که شیعیان، چیزی از اهل تسنن یاد نگیرند زیرا که آنها به حیله و مکر، باعث ضلالت خواهند شد و ضرر خواهند رسانید و شاید منظور، نهی از دوستی و آشنایی با اهل تسنن باشد، یعنی هیچ یک از آنها را نشناسید تا چه رسد به آنکه با آنها دوستی و آشنایی داشته باشید و این نهی در حالی است که تقیّه در اختلاط با آنها نباشد و اگر در مقام تقیّه باشد، به قدر ضرورت، باید اظهار مودت کرد و در باطن باید از آنها حذر نمود و ممکن است به تشدید (راء) باشد، یعنی به عنوان تشیّع و اظهار مذهب حقّ و بحث در مسائل متعلّقه به مذهب، خود را به اهل تسنن نشناسانید و یا آنکه کلاً تا زمانی که مقدور باشد خود را به آنها نشناسانید و از آشنایی با آنها، گریزان باشید و یا منظور این است که در مقام هدایت آنها درنیایید و اظهار مذهب حقّ ،پیش آنها نکنید، زیرا که آنها گاهی از راه حیله، خود را چنان وانمود کنند که طالب حقّ هستند و بعد از آنکه اظهارِ مذهب خود، پیش آنها کردید، در مقام اضلال یا رسانیدن ضرری که مقدورشان باشد، در می آیند و قبولِ حقّ نمی کنند.5 بحث تقیّه در فرازهای چهارم، سیزدهم، هفدهم، بیست و هشتم این نامه گران قدر به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
پی نوشت:
1- نساء /145.
2- نساء/89 .
3- طور/11.
4- نساء /76 .
5- سید علاءالدین محمد گلستانه اصفهانی، کتاب منهج الیقین، صفحات 443 تا 444، با اندکی تغییر در ویرایش و تلخیص.