دعوت به سکون ، وقار ، آرامش و حیا
« وَ عَلَیکُم بِالدَّعَهِ وَ الوَقارِ و السَّکینَهِ وَ عَلَیکُم بالحَیاء »
و بر شما باد به سکون و وقار و آرامش و حیا.
«دَعَه» به معنی نرمی، ملایمت، طمأنینه و سکون می باشد1 ولی معنای وسیع تری نیز برای آن گفته اند و آن عبارت است از این که انسان از چیزهایی که میداند برای او ضرر دارد یا احتمال می دهد ضرر داشته باشد، اجتناب و دوری نماید. در حقیقت «دَعَه» نوعی احتیاط و پرهیز از جای خطر است، به عنوان مثال انسان در مواقعی که درباره مطلبی خاص اظهار نظر می نماید یا بین دو نفر قضاوت می کند در این لحظه با خود می اندیشد که اگر او را هم اکنون در قبر قرار دهند آیا در خصوص اظهار نظر و قضاوت خود جوابی دارد بگوید یا نه ؟ اگر جواب داشته باشد بگوید آن را بیان می کند ولی اگر شک دارد که جواب دارد یا نه ؟ از بیان اظهار نظر و قضاوت خود صرف نظر مینماید . این گونه رفتار از نمونههای بارز « دَعَه »می باشد2 .
« وقار» متعلق به ظاهر آدمی و « سکینه » مربوط به باطن و درون اوست. مثلا به کسی که در هنگام غذا خوردن، راه رفتن، گوش دادن، نگاه کردن و غیره آرامش و طمأنینه داشته باشد، میگویند شخص باوقاری است. پس « وقار » در ارتباط با اعضا و جوارح است اما لفظ سکینه از ماده سکون بوده و بیشتر برای دل است تا برای بدن و آرامش و قرار دل را سکینه می گویند و دل است که باید در مواقع و پیش آمدهای نا گوار تکان نخورد و نلرزد، همچنین سکینه، مکمل وقار است و انسان باید این دو را با هم داشته باشد3 .
پنج نکته حایز اهمیت در خصوص سکون ، وقار و آرامش
* حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند : « السَّکینَه الایمان »4 سکینه ایمان است .
* ممکن است منظور از سکینه یا سکون و آرام بودن، متزلزل نشدن اعتقادات انسان در زمان غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نسبت به آن حضرت علیه السلام باشد که مثلا انسان بگوید: اکنون با وجود کثرت شیعیان چرا حضرتش ظهور نمی فرمایند؟ در حالی که کمال ایمان آن است که مطلقاً این معانی را به خاطر نیاوریم 5و یقین داشته باشیم که ظهور به اذن الله است و هر وقت اراده حق تعالی محقق گردد ، ظهور حضرت ولی عصر انجام خواهد شد و وظیفه شیعیان، آمادگی و دعا بر تعجیل فرج و ظهور آن حضرت علیه السلام می باشد .
* در بخشی از دعای امام زمان علیه السلام معروف به دعای « اللَّهُمَ ارزُقنا تَوفیقَ الطَّاعَهِ » حضرت ولی عصر علیه السلام در خصوص وقار و سکینه اینگونه از خداوند متعال درخواست می نمایند : « ... وَ عَلَی مَشایخِنَا بِالوَقارِ وَسَکینَه ...» 6.
...[خدایا !] و بر پیرمردان به وقار و سکینه [تفضل فرما...]
امام عصر علیه السلام با دعا برای مومنین و مومنات به طور عموم، از آنها بدیها و ناراحتی ها را دور می سازند و بطور خاص نیز افرادی که به آن حضرت علیه السلام توسل جسته و به آن بزرگوار پناهنده شده اند را پناه میدهند و موجبات آرامش و سکون را برای آنها فراهم می نمایند7 که در طول تاریخ، نمونه های بسیار زیاد آن، دلیلی بر این مطلب است که بیان جامع و بررسی کامل این موضوع در این مختصر ، میسر نمی باشد ، لذا در این جا به دلیل اختصار، به یکی از نمونه های بارز آن اشاره می نماییم:
مرحوم علامه مجلسی در جلد سیزدهم کتاب بحارالانوار، از پدر بزرگوارشان، چنین نقل کرده که فرمود: در زمان ما مرد شریف و صالحی، به نام امیر اسحاق استر آبادی بود که چهل حج را پیاده بجای آورده و در بین مردم شهرتی داشت که زمین برای او درنوردیده میشد 8. در یکی از سالها که به اصفهان وارد شد، من نزد او رفتم و از شهرتی که در باره او بود از وی سوال کردم. علت آن را این چنین بیان نمود: در یکی از سال ها که من با حاجیان به سمت بیت الله الحرام در حرکت بودیم، وقتی به جایی رسیدیم که از آن جا تا مکه هفت یا نه منزل راه بود، من برای انجام بعضی امور از غافله عقب ماندم تا این که کاروان از نظرم ناپدید شد، راه را گم کردم، در حالی که حیرت زده بودم تشنگی هم بر من غالب گشت تا جایی که از زندگی دست شستم، فریاد زدم « یا صالحُ! یااباصالح! أَرشِدُونا إلَيَ الطَّریق یَرحَمُکُمُ الله » ای صالح ! ای اباصالح ! ما را ارشاد (دستگیری) فرمایید خداوند شما را رحمت کند.
ناگهان در آخر صحرا شبحی نمودار شد تا دقت کردم، آن شبح در مدّت کوتاهی کنارم رسید، دیدم جوانی خوش صورت، پاکیزه لباس، گندمگون و در قیافه شریفان است، سوار بر شتر بود و ظرف آبی در دست داشت. بر ایشان سلام کردم، جواب سلامم را دادند و فرمودند: تو تشنه ای؟
عرض کردم: آری. ظرف آّب را به من دادند و آشامیدم سپس فرمودند میخواهی به کاروانت برسی؟
عرض کردم: آری. پشت سر خودشان سوارم کردند و به سوی مکه حرکت کردند، عادت من این بود که هر روز حرز یمانی 9را میخواندم ، آن وقت هم به خواندن آن پرداختم، در بعضی جاها می فرمودند: چنین بخوان . دیری نگذشت که به من فرمودند: این جا را می شناسی؟ نگاه کردم دیدم در ابطح10 هستم، فرمودند: پیاده شو، چون پیاده شدم و برگشتم، ایشان از دیدگانم غایب شدند، در آن هنگام دانستم که آن جوان حضرت ولی عصر علیه السلام بوده و بر مفارقت ایشان تأسف خورده و از این که ایشان را نشناختم متأثر شدم. پس چون هفت روز گذشت، کاروان ما به مکه رسید و مرا در آنجا دیدند ـ با این که از زنده ماندنم ناامید شده بودند ـ لذا به داشتن «طی الارض» مشهور شدم.
مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار می نویسد، پدرم فرمود : حرز یمانی را نزد او خواندم و آن را تصحیح کردم و خدای را شاکرم که این اجازه را به من هم عنایت فرمود11.
* در خصوص آیه شریفه « اَلَّذینَ آمَنو وَ تَطمَئن قُلُوبُهُم بِذِکرِاللهِ أَلا بِذِکرِ الله تطمئن القُلُوب 12.»
همان کسانی که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مییابد .
علی بن ابراهیم گوید: مقصود از« اَلَّذینَ آمَنوا » شیعیان هستند و مقصود از « ذِکرِالله » امیرمومنان و امامان معصوم هستند. سپس فرمودند : « ألا بِذِکرِاللهِ تطمئن القُلُوب » آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش می یابد 13......
بنابر این رمز آرامش دلها، ذکر خداست و ذکر خداوند متعال، حضرت امیرالمومنین و أئمه اطهار و بالاخص وجود مسعود حضرت بقیه الله الاعظم می باشد. در نتیجه مهمترین راه نجات از اضطراب ها، فتنه ها و مشکلات عصر غیبت، متمسّک شدن به ساحت مقدس امام زمان علیه السلام و پناه بردن به آن حضرت و قرار گرفتن در کهف حصین، مغاره عظیم و دژ مستحکم ایشان است که ثمره آن، رسیدن به آرامش قلبی می باشد و شکرانه آرامش یافتن به یمن وجود آن حضرت علیه السلام، خدمتگزاری به آستان مقدس ایشان، به روشهای مختلف و تا سرحدّ امکان و دعای بر تعجیل فرج و سلامتی آن حضرت علیه السلام است که این دعای ما برای آن بزرگوار، یکی از وظایف مهم شیعیان نسبت به حضرتش، در عصر غیبت می باشد.
حیا
حیا صفتی است درونی، که آثارش در ظاهر مشخص میگردد . انسان با حیا به معنای انسان خجالتی نیست. شخص با حیا یعنی کسی که با تعامل با دیگران، متناسب با اخلاق، سخن گوید و رفتار نماید. مقداری از حیا، خدا دادی و بقیه ی آن اکتسابی است و انسان باید جهت کامل شدن حیا در وجود خود بکوشد. حضرت امام صادق علیه السلام در این فراز از نامه، با به کار بردن کلمه «علیکم» که حالت الزام و اکتساب دارد، ار یاران خود می خواهند که بر حیای ذاتی خویش بیفزایند 14.
حیا از دیدگاه معصومین (علیهم السلام)
حضرت امام صادق علیه السلام میفرمایند : « اَلحَیاءُ مِنَ الایمانِ وَ الایمانُ فی الجَنَّة 15»
حیا از ایمان است و ایمان در بهشت است .
همچنین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند:
« الاسلامُ عُریانٌ فَلِباسُهُ الحَیاءُ وَ زینَتُهُ الوَقارُ وَ مُرُوَّتُهُ العَمَلُ الصُّالِحُ وَ عِمادُهُ الوَرَعُ وَلِکُلَّ شَیءٍأَساسُ وَ أَساسُ الاسلامِ حُبُّنَا أَهلَ البَیت 16»
اسلام در مثل مانند پیکری برهنه است، حیا لباس آن و وقار و متانت زیور آن، عمل صالح جوانمردی آن و ورع یعنی انجام واجبات و ترک محرّمات، پایه و ستون آن است و هر چیزی دارای اساس و زیربنایی است و اساس اسلام، محبت و دوستی ما اهل بیت (علیهم السلام) است .
حیا از منظر ادعیه
در دعای چهل وهفتم صحیفه سجادیه، از دعاهای حضرت سید السّاجدین، زینالعابدین علیه السلام در روز عرفه چنین میخوانیم که :
«...أَنَا القَلِیلُ الحَیاءِ ، أَنَا الطَّوِیلُ العَنَاء17 ...»
.... منم مبتلا به کمی شرم و حیا ، منم گرفتار رنج و راز....
همچنین به کلمه «حیا » در دعاهای دوازدهم18 و شانزدهم19 صحیفه سجادیه ، اشاره شده است .
حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز در بخشی از دعای خود که مشهور به دعای « اللَّهُمَّ ارزُقنَا تَوفُیقَ الطَّآعَةِ » میباشد اینچنین از خداوند متعال درخواست می فرمایند :
«...وَ عَلَی النَّساءِ بِالحَیَاءِ وَالعِفَّةِ20....»
..[ خدایا !] حیا و عفت [عنایت فرما...]
منابع:
[1] احمد سیّاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین ، ترجمه المنجد ، لویس معلوف ، جلد اول ، صفحه 558.
[2] درسنامه امام صادق علیه السلام ، صفحه 15 ، با اندکی تغییر و تخلیص .
[3] همان .
[4] شیخ کلینی ، اصول کافی ، ترجمه محمد باقر کمره ای ،جلد 3، کتاب الایمان والکفر ، باب «در این که سکینه ایمان است» ، صفحه 27 ، حدیث 3 .
[5] سیّد علاءِالدّین محمد گلستانه اصفهانی ، منهج الیقین ، تحقیق ارز سید مجتبی صحفی و علی صدرایی خویی ، صفحه 47، با اندکی تغییر و تخلیص.
[6] مرحوم شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان ، صفحه 193 ، دعای امام زمان مشهور به « اللَّهُمَ ارزُقنا تَوفیقَ الطَّاعَهِ » .
[7] آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی ، مکیال المکارم فی قواعد الدعاء للقائم علیه السلام ، ترجمه سید مهدی حایری قزوینی ، جلد اول صفحه 280.
[8] منظور « طی الارض» است ، درنوردیدن زمین، نوعی کرامت، خاص اولیاست که به جای گام برداشتن و رفتن، زمین در زیر پای آدمی به تندی پیچیده میشود و او به مقصد خویش، هر چند دور باشد در مدتی بسیار کم میرسد . به طی الارض، در آیات 38 تا 40 سوره نمل اشاره شده است. علاقه مندان جهت اطلاعات بیشتر به تفاسیر روایی، ذیل این آیات وکتاب اصول کافی ، جلد 2 ، صفحه 413 مراجعه نمایند .
[9] دعایی است منصوب به حضرت امیرالمومنین علیه السلام که به دعای سیفی نیز مشهور بوده و مشتمل بر اسم اعظم خداست . متن کامل آن در کتاب مُهَجُ الدَّعَوات، سیدبن طاووس، ترجمه طبسی، صفحه 197 آمده است.
[10] نام محلی است درشمال مکه، بین مکه و منا و اندکی به منا نزدیک تر، که میان دو کوه حجون و جبل النور و متصل به المعلی است. ابوالولید ازرقی، اخبار مکه جلد 2، صفحه 29 و فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، جلد1، صفحه 210.
[11] آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم فی فواعد الدعا للقائم علیه السلام، ترجمه سید مهدی حائری قزوینی ، جلد اول ، صفحات 281 و 282 ، به نقل از علامه مجلسی، بحارالانوار، جلد 52 ، صفحه 175 ، با اندکی تغییر.
[12] رعد / 28.
[13] سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، جلد 3، صفحه 253، یه نقل از تفسیر قمی، جلد 1، صفحه 365.
[14] درسنامه امام صادق علیه السلام، صفحه 21 با اندکی تغییر و تلخیص .
[15] شیخ کلینی ، اصول کافی ،ترجمه محمد باقرکمره ای، جلد 3، کتاب الایمان و الکفر، باب الحیاء، صفحه 167، حدیث 1.
[16] علامه سید احمد مستنبط، قطرهای از دریای فضایل اهل بیت علیهم السلام ترجمه محمد ظریف، جلد اول، صفحات 125 و 126
[17] صحیفه سجادیه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، صفحه 344، دعای چهل و هفتم از دعاهای امام سجاد علیه السلام در روز عرفه، لازم به ذکر است این گونه عبارات را امام علیه السلام جهت آموختن به شیعیانشان و از زبان آنان میفرمایند چون امام علیه السلام معصوم بوده و به دور از گناه می باشند .
[18] صحیفه سجادیه، صفحات 64 و 66.
[19] همان ، صفحه 80.
[20] شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، صفحه 194، دعای امام زمان علیه السلام، مشهور به دعای « اللَّهُمَّ ارزُقنَا تَوفُیقَ الطَّآعَةِ » .
دیگر مقالات مهر تابان مهدوی