در دوران اخير ما شاهد برخي ادعاهاي دروغين در محافل عمومي شيعيان هستيم؛ در اين ميان، برخي ادعا ميکنند که با امام مهدي(علیه السلام) در ارتباط هستند و به دستور ايشان تبليغ ميکنند.
از سوي ديگر محافل اهل تسنن نيز خالي از چنين ادعاهايي نيست و در بسياري از کشورهاي اسلامي، برخي ادعا ميکنند که خود مهدي موعود(علیه السلام) هستند، حتي برخي پا از حدود و مرزها و خطوط قرمز فراتر نهاده و ادعاي پيامبري کردهاند. با مطالعة تاريخ اسلام، در مييابيم که اين پديدة جديدي نيست، بلکه در طول تاريخ، افراد زيادي چنين ادعاهايي داشتهاند. اعمال، رفتار و کردار مدعيان جديد در حال حاضر، شناخته شده و بسيار شبيه به اعمال و رفتار و کردار مدعيان گذشته است، ولي اين مسئله در حال حاضر، بسيار خطرناکتر است؛ زيرا اکنون ما در دوراني به سر ميبريم که پيشرفت و گسترش علم، مرزهاي زماني و مکاني را در هم شکسته و همه، منادي گشودن درها به روي عقل و حاکم کردن آن در تمام امور و به طور کلي منادي عقلگرايي شدهاند.
علل و انگيزههاي چنين ادعاهايي در سالهاي اخير، در شرايط سياسي، ديني و اجتماعي جوامع اسلامي نهفته است، اين شرايط، جو و محيطي مساعد براي طرح اين افکار و عقايد و انديشههاي حامي اين ياوهگوييها را به وجود آورده است، افزون بر اين، ما شاهد نوعي خلأ ديني و کمبود عناصر فرهنگي و فکري و وجود تناقض در روشهاي تربيتي و ديني هستيم که همة اينها، باعث شايع شدن چنين ادعاها، مهملات و ياوهگوييهايي شده است.
اين پديدة ناساز که تأثير رواني و فکري زيانبخشي بر جامعه گذاشته، در حقيقت، تکرار همان ادعاهاي گذشته است که در طول تاريخ، روي داده است. برخي اشخاص ـ از زمانهاي دور تاکنون ـ در جامعة اسلامي لباس شخصيت شريف مهدي موعود(علیه السلام) را بر تن کرده و خود را پرچمدار برخي اعمال و رفتار قهرمانانه که ايشان پس از ظهور مبارکشان آنها را انجام ميدهند، اعلام نمودهاند،
اين پديده با گذشت زمان به کرات تکرار شده و پس از مدتي از بين رفته است، تا اينکه اکنون به صورت يک مشکل جدّي در آمده که انديشه اسلامي در دوران ما با آن مواجه است.هر از چند گاهي اخباري ميشنويم، حاکي از آنکه برخي اشخاص در جامعه خود ادعاي مهدويّت کردهاند يا خود را از جمله نمايندگاني ميدانند که امام، ايشان را به عنوان واسطه تعيين فرموده است يا ادعا ميکنند که امام مهدي(علیه السلام) در خواب يا رؤيا براي آنها تجلي کرده و آنها ايشان را زيارت کردهاند.
برخي نيز ادعاي پيامبري ميکنند و ميگويند: خداوند بلندمرتبه، به آنها براي هدايت و نجات بشريت از ستم، مأموريت داده است، ولي مدت زيادي طول نميکشد که همة اين ادعاها، در همان محيط از بين ميرود و اثري از آن باقي نميماند.
هر از چند گاهي، شاهد برخي «مهديهاي دروغين» يا مدعيان پيامبري در جوامع اسلامي هستيم که باعث ايجاد غوغا و سر و صداي زيادي ميشود، ولي اندک زماني بعد، آن دعوتها و ادعاها، با شکست مفتضحانه و سختي مواجه ميشوند. حقيقت اين است که يکي از انگيزهها و علل پيدايش چنين ادعاهايي، شرايط اجتماعي و رواني بد مردم است (زيادي شکستها و ناکاميها) موضوعي که در اين ميان بسيار خطرناک است، اين است که اين ادعاهاي دروغين پيوسته تکرار ميشود و آن مهديهاي دروغين، هر بار از محقّق ساختن اهداف خود، ناکام ميمانند و با شکست مواجه ميشوند و اين شکستهاي پيدرپي، به نوعي باعث گريز و بيزاري مردم، هم از نظر رواني و هم از نظر عقلي، از آن مهدي موعود واقعي و اصلي ميشود که در آخرالزّمان ظهور ميکند و عدالت و داد را در همهجا ميگستراند.البته بعيد نيست که دست برخي کساني که از گسترش انديشة اصيل و عدالت مهدويت در هراسند، پشت پرده باشد و آنها باشند که مردم را تشويق به چنين ادعاهايي ميکنند تا از آن در جهت منافع خود، بهرهبرداري نمايند و البته همه اينها، به خاطر به وجود آوردن موضعگيريهاي عقلي و گرايشهاي رواني ضدّ اين نظريه درست و گريزان کردن مردم از آن اصل واقعي و درست است.ما در اين مباحث، با جزئيات اين پديده آشنا خواهيم شد و پس از آن جداگانه به بحث و بررسي در مورد هر يک از اين ادعاها (ادعاي نمايندگي امام مهدي(علیه السلام) و ادعاي نبوت) خواهيم پرداخت تا اين مسئله به خوبي روشن شود و ميزان خطرناک بودن اين مشکل و ميزان تأثيرگذاري آن آشکار شود.
ادعاي نمايندگي از طرف امام مهدي(علیه السلام)
گروهي از اين مدّعيان، که ادعاي ارتباط داشتن با امام مهدي(علیه السلام) ميکنند و پا را از اين هم فراتر نهاده ادعاي بابيّت امام را دارند. منظور از ادعاي بابيّت، اين است که برخي ادعا ميکنند که باب امام مهدي(علیه السلام) هستند(۱)
حال يا با ادعاي سفارت همانند چهار نايب و سفير امام(عجل الله فرجه) در دوران غيبت صغري يا نيابت يا وکالت از ايشان و اموري مانند اين. برخي چنين ادعا ميکنند که هر زمان بخواهند، ايشان را ميبينند و نامهها را به ايشان ميرسانند و پيامهاي ايشان را نيز به مردم ميرسانند يا ميگويند که با بابهاي امام(علیه السلام) در ارتباط هستند.
ما در اين بخش، با ادعاهايي که اخيراً در بحرين و عراق گسترش يافته، تا حدّ امکان با ذکر جزئيات آن، آشنا ميشويم، اما پيش از آن چند نمونه و مثال تاريخي ميآوريم تا حقيقت آن روشن شود. کساني که ادعاي ارتباط با امام مهدي(علیه السلام) را دارند، ادعا ميکنند که باب امام(علیه السلام) هستند؛يعني هر کس چيزي را از امام(علیه السلام) ميخواهد يا حاجتي دارد، بايد به اينها مراجعه کند و آنها آن درخواستها را به امام(علیه السلام) ميرسانند.
در طول غيبت کبري، اشخاص زيادي به صورت پيدرپي و به اشکال متفاوت ، ادعاي نمايندگي و نيابت خاص(سفارت) از جانب امام(علیه السلام) داشتند و اين گونه طبقات مختلف مردم را فريب ميدادند، برخي از آنها ادعا ميکردند که مشرّف به ديدار حضرت حجّت(علیه السلام) شدهاند و تظاهر به تقوا و پرهيزکاري و رسيدن به مقام «ابدال» و «اوتاد» ميکردند و برخي نيز ادعا ميکردند که ايشان را در خواب و عالم رؤيا مشاهده کردهاند و برخي نيز با جادو، نيرنگ و شعبدهبازي و جلوه دادن آن به عنوان معجزه و کشف و کرامات، چنين ادعاهايي داشتند و برخي ديگر نيز مدعي ارتباط با ايشان از طريق نامه و نوشتهها بودند تا اينکه کار به جايي رسيد که برخي ادعا کردند که خود امام مهدي(علیه السلام) هستند.
ادعاي سفارت و نيابت امام(علیه السلام) يکي از بدترين و خطرناکترين فتنهها در دوران غيبت کبري است و اين مشکل به گونهاي است که ثابت کردن دروغگويي اينها براي اشخاص ساده دل و کمخرد، بسيار دشوار است، زيرا اين مدعيان، از برخي اصطلاحات فريبدهنده مانند ادعاي مشرف شدن به ديدار حضرت حجّت و ادعاي عنايت و توجه خاص امام به اينها و… استفاده ميکنند و همين باعث فريبخوردن سادهدلان ميشود و اکثر اوقات اين مدعيان در لباس اشخاص پارسا و عابد و اهل سير و سلوک ظاهر ميشوند و اعمال و رفتار صوفيانه دارند و ميگويند اين اعمال از جمله سنّتها و مستحبات است و اظهار ميدارند که خداوند به آنها کشف و کرامات و معجزاتي عطا کرده است و با برخورد با آنها، اينگونه به نظر ميآيد که آنها، از جمله اوتاد و ابدال هستند، زيرا به ظاهر شباهت زيادي يا اولياي خداوند دارند.
اين گونه اشخاص، گاهي از جادو استفاده ميکنند تا به مردم ثابت کنند که داراي کرامات اند و از امور غيبي و رؤياهاي صادقانه خود، بسيار سخن ميگويند و برخي از اشخاص ساده دل ، ممکن است آنها را اشخاصي روحاني تصور کنند. اين در حالي است که اين افراد، هيچ گونه حقانيتّي ندارند و البته احوال اينها، بر اهل علم پوشيده نيست، بلکه آنان، حقيقت اينگونه اشخاص را به خوبي دريافتهاند. اکثر اين ادعاهاي دروغين، با ادعاهاي سفارت (بابيّت) امام مهدي(علیه السلام) آغاز ميشود و پس از آن به ادعاي پيامبري ميرسد و در پايان به ادعاي خداوندي ختم ميشود.
«حسين بن منصور حلاج» يکي از نمونههاي آن بود.حسين بن منصور حلاج، در ابتدا ادعاي بابيّت، سپس ادعاي مهدويت و بعد ادعاي پيامبري و در پايان، ادعاي خداوندي کرد و در پايان سال ۳۰۹ ق. در زمان غيبت صغري، در آتش سوزانده شد.
«علي محمد شيرازي» معروف به باب نيز يکي ديگر از اين اشخاص بود. او در سال ۱۲۳۵ ق. در شيراز به دنيا آمد. وي در ابتدا ادعا ميکرد که باب مهدي موعود(علیه السلام) است. پس از مدتي مدعي شد که خود مهدي موعود(علیه السلام) است و زماني که مشاهده کرد اشخاص نادان زيادي دور او جمع شدهاند، ادعاي خداوندي کرد. کتاب او به نام البيان بهترين دليل براي اثبات کفر او است.علماي ديني زمان او، فتواي کافر بودن او را صادر کردند و دستور قتل او را دادند و حکم اعدام او و يکي از پيروانش در تبريز به اجرا در آمد و در آن شهر تيرباران شد و جسد آن دو در چاهي انداخته شد. حکم اعدام در بامداد دوشنبه ۲۷ شعبان سال ۱۲۶۵ق به اجرا درآمد و پس از اعدام، مشخص شد که مزدوران روسيه او را تشويق ميکردند که چنين دروغها را بر زبان آورد و آنها او را در اين راه ياري ميدادند. علما، پس از آن فتواي کافر بودن پيروان بهايي او را نيز صادر کردند و آنها را نجس دانستند و ازدواج با آنها را حرام اعلام نمودند. شيخ طوسي در کتاب الغيبة، در يک باب جداگانه به نامهاي برخي از منحرفان اشاره ميکند که به دروغ ادعاي بابيّت (نيابت يا سفارت امام) کردهاند.(۲)
او در اين باب، از اشخاص زير نام برده است:
۱. حسن معروف به شريعي
۲. محمد بن نصير نميري
۳. احمد بن هلال کرخي
۴. ابوطاهر محمدبن عليبن بلال
۵. حسينبن منصور حلاج
۶. محمدبن علي شلمغاني
۷. ابوبکر محمدبن احمدبن عثمان بغدادي
۸. محمدبن مظفر کاتب ازدي أبودلف
اين اشخاص، نمايانگر خط انحراف در زمان غيبت صغري بوده و تلاش ميکردهاند که به وسيله اين اکاذيب به خواستهها و اهداف طمعجويانه خود برسند.
ادعاي سفارت امام مهدي(علیه السلام) از زمان شيخ محمدبن عثمان عمري، سفير دوم امام در زمان غيبت صغري، آغاز شد. در زمان سفير و نمايندة اول امام، شرايط براي ادعاي سفارت و نيابت از امام، آماده نبوده، زيرا غيبت صغري هنوز در دوران آغازين خود بود، حاکمان عباسي و مزدورانشان در پي يافتن امام مهدي(علیه السلام) بودند و ميخواستند همة کساني را که با ايشان در ارتباط بودند، دستگير و مجازات کنند.
نيابت از امام در دوران نمايندة اول امام(علیه السلام) به منزلة جهادي بزرگ و برجسته بود. با اين اوصاف، چه کسي جرأت چنين کاري را داشت و ميتوانست به دروغ خود را سفير و نايب امام معرفي کند و خودش را در معرض خطر قرار دهد. علاوه بر اين، مردم نيز در آغاز غيبت، چندان آشنايي و آگاهي با سفارت صادقانه و راستين و نيابت از امام(علیه السلام) نداشتند، بلکه اين مسئله، نياز به مدت زماني داشت تا مردم خود را با اين شرايط و چنين چيزهاي جديدي سازگار کنند و آن را درک نمايند. به هر حال، با توجه به مقام و منزلت والايي که نيابت از امام در جامعه اسلامي داشت، و با توجه به اهميت اين جايگاه حساس که شخص به وسيلة آن ميتوانست از امکانات مالي يا معنوي زيادي بهرهمند شود، اشخاص زيادي ادعاي تشرف يافتن به مقام سفارت امام(علیه السلام) کردند.
ادامه دارد…
پاورقی
۱. باب به معناي فرد مورد اعتماد و رابط خاص ميان امام و پيروان ايشان است و البته در زمان هر يک از ائمه، برخي اشخاص خاص به مقام بابيّت اين امامان رسيده بودند و در زمان غيبت صغري نيز آن چهار نماينده، به چنين مقامي دست يافته بودند.