شبهه
چرا حضرت علیعلیهالسلام با علم به کشته شدن، به مسجد رفتند و امام حسینعلیهالسلام با علم به شهادت راهی کربلا شدند، و دیگر معصومان علیهمالسلام عالماً سَم نوشیدند؟
پاسخ
علوم و آگاهی معصومین علیهم السلام بر دو قسم است: نخست، علوم و دانشهایی که از راه های عادّی بدست می آورند که در این نوع علم با مردم فرقی ندارند. و دیگر، علوم الهی که از طریق وحی و الهام به آنها داده شده است. این نوع علوم، آثار ویژه ای دارد که به آن اشاره خواهد شد.
از اینجا روشن می شود که علوم غیبی معصومین علیهمالسلام از نوع علم ذاتی آنان نیست؛ بلکه علمی است از ناحیۀ خدا و نحوۀ استفاده از آن شرایط خاص و ویژه ای دارد.
پاسخ اول
با توجه به نکتۀ گذشته، اوّلین پاسخ این است که هرچند ائمه علیهم السلام از علم غیب برخوردارند امّا تکلیف آنان مانند سایر افراد براساس علم عادی است.
استاد جوادی آملی در این زمینه میگوید: «… سنّت خداوند چنان اقتضا می کند که معصومان هم مانند افراد دیگر آزموده شوند و آسیب ببینند. بنابراین، نباید از آن علم استفاده کنند یا مأمور به استفاده نبودند؛ البته گاه از غیب برای یاری دین کمک می گرفتند؛ ولی اساس بر این است که در جریان امور عادی از علم غیب بهره نبرند.» (۱)
بنابراین، برای امام علی علیه السلام براساس علم عادی بشری شب نوزدهم رمضان سال چهلم هجری مانند سایر شب هاست. به همین جهت به سمت مسجد حرکت می کند. و همچنین برای امام حسین علیهالسلام عاشورای سال ۶۱ هجری قمری مثل سایر روزهاست. علم غیبی که به اذن الهی نسبت به شهادت خویش داشتند، برای آنها تکلیف ایجاد نکرد؛ بلکه آنها مأمورند که براساس علم عادّی عمل نمایند.
پاسخ دوم
دومین پاسخ این است که: هر چند طبق روایات، معصومین علیهم السلام علم غیب دارند(۲) امّا این علم به صورت بالفعل نیست؛ بلکه شأنی است؛ یعنی هرگاه اهل بیت(علیهم السلام) بخواهند چیزی را بدانند، خداوند آنان را آگاه خواهد کرد.
یک: هرگاه بخواهند، خدا آگاهشان می کند.
حضرت صادق علیهالسلام فرمود: «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یعْلَمَ شَیئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِکَ؛ (۳) هرگاه امام اراده کند که چیزی را بداند، خداوند او را آگاه خواهد کرد.»
دو: هر وقت بخواهد، دانا می شود. حضرت صادقعلیهالسلام فرمود: «إنَّ الاِمَامَ اِذَا شَاءَ اَن یَعلَمَ اُعلِم؛ (۴) امام هر گاه بخواهد بداند، آگاه می شود.»
حضرت رضاعلیهالسلام فرمود: «أَنَّ الْإِمَامَ مُؤَیدٌ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ بَینَهُ وَ بَینَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ یرَى فِیهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ وَ کُلَّ مَا احْتَاجَ إِلَیهِ لِدَلَالَهٍ اطَّلَعَ عَلَیهِ؛ (۵) امام بوسیله روح القدس تأیید شده است و بین او و خداوند ستونی از نور است که اعمال بندگان را در آن می بیند و هر گاه نیازی به دیدن اعمال باشد، بوسیله نگاهی به آن عمود، آگاهی می یابد.»
از این روایات اینطور میتوان فهمید که حضرت علی علیهالسلام به صورت کلّی و سربسته نسبت به شهادت خود آگاه بودند اما خدا ایشان را بر تمامی جوانب آن آگاه نکرده بود همانطور که خود حضرت می فرمایند:
«کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَیهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُونٌ؛ (۶) خیلی تلاش کردم که سرّ و باطن این امر را به دست بیاورم؛ ولی خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هیهات که این، علمی پنهان است.»
پاسخ سوم
علم غیب امام نسبت به چیزی است که قابل تغییر نیست.
بدیهی و ضروری است که سرانجام هر انسانی مرگ خواهد بود و هیچ آفریده ای در این جهان عمر ابدی نخواهد داشت. (۷) این را به صورت اجمالی همه می دانند. تنها فرق معصومین با دیگران در این است که دیگران از علّت و وقت دقیق مرگ خود خبر ندارند؛ ولی آنان خبر داشتند. مثلاً امیرالمؤمنین علیعلیهالسلام می دانست که در ماه مبارک رمضان سال ۴۰ ق عمرش به پایان رسیده و به وسیله شمشیر ابن ملجم شهید خواهد شد؛ ولی دانستن حادثه از طریق غیبی تغییری در آن ایجاد نمی کند. یعنی چون وقوع این اتفاق از جانب خدا حتمی است علم امام نمی تواند در آن تغییری ایجاد کند. به عنوان مثال رزمنده ای که به جنگ می رود و می داند که احتمال کشته شدن او در جنگ زیاد است اما به آن تن می دهد همچنین کسانی که برای عملیاتی اعزام می شوند که میدانند یقینا کشته خواهند شد اما به صورت داوطلبانه خود را در آن موقعیت خطیر قرار می دهند اما آیا می توان آنها را به خاطر چنین انتخابی سرزنش و ملامت نمود؟!!
پاسخ چهارم
چهارمین پاسخ این است که اساساً معصومین علیهمالسلام تکالیف و وظایف مخصوص به خود دارند؛ لذا اگر از طریق غیبی می دانستند که در فلان جنگ دشمن غالب می شود، باز وظیفه داشتند که به آن جنگ اقدام نمایند، و یا اگر می دانستند که انجام فلان کار به ظاهر صحیح است، هر چند از طریق غیبی می دانستند که منجر به شهادت آنها می شود، انجام می دادند. مثل خوردن غذای مسموم، و یا رفتن به محل شهادت. با این حال، وظیفه داشتند که آن کارها را انجام دهند، و این اعمال برای ما ـ اگر از راه طبیعی علم پیدا می کردیم ـ به هلاکت انداختن خود حرام بود؛ امّا برای آنان وظیفۀ مخصوص بود، مثل وجوب نماز شب بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با اینکه بر مسلمانان دیگر مستحب بود. (۸)
جمع بندی
در نهایت اینطور می توان گفت که اوّلاً تکالیف اولیای الهی براساس علوم عادی رقم می خورد، نه علوم غیبی ، ثانیاً ائمه علیهم السلام هرگاه می خواستند و خداوند هم موافقت می کرد، می دانستند. ثالثاً چون علم غیبی به امور حتمی تعلق می گیرد و نمی توان به وسیله آن واقعیت را تغییر داد. رابعاً آنها وظایف خاصی داشتند و باید به آن عمل می کردند، هر چند انسانهای عادی چنین وظایفی ندارند.
پینوشـــــــــــــتها:
(۱). توصیه ها، پرسشها و پاسخ، جوادی آملی، نشر اسراء، قم، ۱۳۸۶ ش، ص ۹۷ ـ ۹۸.
(۲). اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیه، ج ۱، ص ۲۵۶، ح ۴، و باب نادر فیه ذکر الغیب، ح ۱ ـ ۴؛ و بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۷، ص ۱۴۴، باب ۱۷.
(۳). اصول کافی، کلینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵ ش، ج ۱، ص ۲۵۸، ح ۴؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، دار احیاء التراث، ج۲۶، ص ۵۷.
(۴). اصول کافی، کلینی، ج ۱، ص ۲۵۸، ح ۲.
(۵). عیون اخبار الرضاعلیهالسلام، صدوق، انتشارات جهان، ۱۳۷۸ ق، ج ۱، ص ۲۱۳؛ کشف الغمه، اربلی، بنی هاشمی، تبریز، ج ۲، ص ۲۹۱.
(۶). نهج البلاغه، محمد دشتی، ص ۲۰۷، خطبه ۱۴۹؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، علمیه اسلامیّه، ج ۱، ص ۱۲۶.
(۷). «کُلُّ نَفسٍ ذَائِقَهُ المَوت»؛ «هر کسی طعم مرگ را میچشد.»
(۸). المیزان، علامه طباطبایی، چهارم، ۱۳۶۲ ش، ج ۱۸، ص ۲۰۹، به عنوان قولی که اخبار به آن اشاره دارد نقل شده است.