بشیر بن أبی أراکه روایت کرده:
هنگامی که به مدینه آمدم به منزل امام باقر علیه السّلام که رسیدم با استر آن حضرت روبرو شدم که زین شده بر در خانه آماده بود، پس جلوی خانه نشستم، آن حضرت از منزل بیرون آمد، من به او سلام کردم حضرت از استر پیاده شده و به سوی من آمد و فرمود: از کجائی؟
گفتم: از مردم عراق هستم.
فرمود: از کجای آن؟
گفتم: از اهل کوفه هستم.
فرمود: چه کسی در این راه همدم و همراه تو بود؟
گفتم: گروهی از محدثه.
فرمود: محدثه کدام است؟
عرض کردم: همان مرجئه.
پس فرمود: وای بر این مُرجِئه فردا که قائم ما قیام کند به چه کسی پناه خواهند برد؟
عرض کردم: ایشان قائلند اگر چنان واقعه ای رخ دهد ما و شما در میزان عدالت یکسان خواهیم بود، فرمود: هر کس توبه کند خداوند بر او توبه پذیر است، و هر که در نهان نفاق ورزد خداوند جز او را از رحمت خود دور نسازد (فقط اوست که از رحمت خدا به دور افتاده)، و هر کس اندک مخالفتی ابراز کند خداوند خونش را خواهد ریخت، سپس فرمود: آنان را سر خواهد برید بدانسان که قصّاب گوسفندش را سر می برد- و در این حال با دستش به گلوی خویش اشاره فرمود.
عرض کردم: [آنان ]می گویند: چون آن امر روی دهد همه کارها برای او درست و برقرار می شود و به اندازه یک حجامت هم خون مردم نخواهد ریخت.
فرمود: هرگز چنین نیست، اگر کارها به خودی خود برای کسی برقرار و رو به راه می شد مسلّما برای رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله آنگاه که دندانهای پیشین آن حضرت شکست و صورتش را زخم رسید درست می شد، نه هرگز، سوگند به آنکه جان من به دست اوست (چنین نخواهد شد) تا آنکه ما و شما عرق و خون بسته شده را پاک کنیم، سپس آن حضرت پیشانی خود را پاک کرد». سوگند به آنکه جانم به دست اوست کار به آنجا خواهد کشید که ما و شما عرق و خون بسته شده را (که ناشی از دشواریهائی است که موجب پدید آمدن عرق و ایجاد زخمهای خونین می شود) پاک کنیم- و در این هنگام با دست خود به پیشانیش اشاره فرمود».
توضیح:
ناگفته نماند که این وقایع مربوط به زمانی است که حکومت امام زمان علیه السلام هنوز برقرار نشده ولی بعد از تشکیل حکومت اوضاع زندگی مردم به همان شکلی است که همه آن را شنیده ایم که صلح و آشتی بر سراسر جهان سایه خواهد افکند و همه مردم از نظر مالی در رفاه و آسایش خواهند بود.