مدعيان مهدويت، بابيت و سفارت - قسمت سوم

در قسمت‌ پيشين اين مقاله به چگونگي شکل‌گيري گروه‌هاي مدّعي سفارت و نيابت امام زمان(علیه السلام) در بحرين پرداختيم.

و اکنون قسمت دوم

آنها از مؤسس اين حرکت براي شرکت در جلسه‌اي که جمع کثيري از علما حضور داشتند، دعوت کردند و با او به بحث و جدل پرداختند تا اينکه او اظهار ناتواني کرد و تسليم شد و به باطل بودن عقايد و تفکراتي که آن را ترويج مي‌کرد، اعتراف نمود و طي نامه‌اي، اين‌گونه اشتباه خود را بيان کرد. متن اعتراف‌نامة او به اين صورت بود.

” من که مدّعي ارتباط با حضرت حجّت(عجل الله فرجه) بودم، اعتراف مي‌کنم ادّعا مي‌کردم در خواب، امام(علیه السلام) و چهار نايب ايشان را ـ به ويژه نايب سوم، حسين بن روح ـ را مي‌ديدم و به مردم مي‌گفتم: امام(علیه السلام) به من اشاره مي‌کرد که ايشان را از طريق انجام برخي اعمال و خواندن برخي دعاها که در کتاب‌هاي دعا آمده در خواب ببينم. من در آن زمان نمي‌دانستم که بر خواب و رؤيا هيچ حکم شرعي مترتّب نمي‌شود، امّا پس از ديدار با علماي اعلام و قانع شدن اينجانب به اينکه بر خواب و رؤيا هيچ حکم شرعي مترتب نمي‌شود و اينکه تکيه بر آن در دين خداوند پاک جايز نيست و پس از آنکه براي اينجانب اثبات شد که در زمان غيبت کبرا و پيش از خروج سفياني و پيش آمدن نشانة صيحه، نيابت و سفارت از ايشان و نواب ايشان، قابل قبول نيست، زيرا آنها در اين زمان در قيد حيات نيستند، با توجه به همة اينها، در محضر علماي اعلام، درستي همة اينها را از جانب خود مردود مي‌شمارم و خود را مسئول کارهاي کساني که به مقتضاي اين خواب‌ها ممکن است انجام دهند، نمي‌دانم و از آن برائت مي‌جويم. و اگر کسي با من در اين مسئله به مخالفت‌پردازد، خود مسئوليّت آن را بر عهده خواهد داشت، زيرا من نيز با نظر و رأي علماي فاضل موافقم و بر اساس اين، خود را تحت فرمان و اختيار ايشان مي‌دانم و اگر پس از اين آشکار شود که من در اين‌گونه موارد نقشي داشته‌ام، آنها مي‌توانند هرگونه که مصلحت بدانند در مورد من حکم دهند و رفتار کنند.

من در اين اقرار و اعتراف به هيج وجه تحت فشار و ناراضي نبود، بلکه با رضايت تمام با توجه به اينکه آن را يک واجب شرعي مي‌دانم، آن را بيان کردم و برائت خود را از تمام اتهامات و شايعه‌هاي نادرستي که به ستم و به دروغ به من نسبت داده شده، اعلام مي‌کنم و خداوند بهترين گواه بر سخنان من است. و ستايش مخصوص خداوندي است که در دين خود به ما بصيرت داده، ما را از نفاق و جدايي و مخالفت با هم‌کيشان خود و فتنه‌ها بر حذر داشته و از دردها و رنج‌ها حفظ کرده است.”

اين اعتراف در دهم شعبان ۱۴۰۹ ق. نوشته و منتشر شد. پس از اين اعتراف‌نامه، علماي حاضر در اين جلسه متني در ذيل اعتراف‌نامة عبدالوهاب حسن بصري به اين صورت نوشتند:«بي‌گمان، علما عقيده به نادرست بودن چنين ادعاهايي دارند و به تمام مسلمانان هشدار مي‌دهند که مراقب باشند فريفتة چنين اشخاصي نشوند و به دعوت آنها پاسخ ندهند. علما بر اين باورند که اين‌گونه جريان‌ها، از جمله بدعت‌هايي است که بيشترين ضربه‌ها را به پيکرة دين وارد مي‌سازد و باعث به لرزه در آوردن اصول و ارزش‌هاي والاي آن در ميان مردم مي‌شود. مذهب تشيع بدين وسيله از اين‌گونه ادعاها اعلام بيزاري مي‌کند و هر کس بر چنين ادعاهايي اصرار ورزد، بي‌گمان بدعت گذار، گمراه و گمراه کننده است و مؤمنان بايد خود و ديگران را از اين‌گونه جريان‌ها دور نگه دارند».

عبدالوهاب حسن بصري که در گذشته ادعاي نيابت از امام قائم(علیه السلام) و چهار نايب ايشان، به ويژه حسين بن روح را داشت، شخصاً در حضور علما به صورت کتبي اعتراف نمود که راه و روش او نادرست بوده و متن اعتراف‌نامة او نيز در بالاي اين نوشته رهبر اين گروه آمده است».

از سرگيري فعاليت

با اينکه کار اين گروه به نوشتن آن اعتراف‌نامه به وسيلة مؤسس آن ختم شد، امّا بار ديگر تاريخ تکرار شد و همان گونه که علي محمّد شيرازي (باب) در ايران جرياناتي داشت، همانند آن در کشور بحرين به وقوع پيوست.

پس از مناظره و بحث و جدل علما و فقهاي ايران با باب شيرازي، نتيجه اين شد که در حضور جمع کثيري از علما و دولتمردان و در حضور ناصرالدّين شاه، اعلام توبه کرد و به خطّ خود سندي نوشت که به توبه‌نامه معروف شد. امّا توبة باب مدّت زيادي دوام نداشت و پس از آن به دليل تکرار ادعاها و عقايد گذشته‌اش، اعدام شد.

عبدالوهاب بصري نيز دقيقاً مانند باب، فعّاليّت‌هاي گذشته‌اش را از سر گرفت، اما اين بار با محافظه‌کاري بسيار شديدي و به گونة بسيار مخفيانه و با روش‌هاي حيله‌گرانه به کار خود ادامه مي‌دهد. اما با وجود همة اين محافظه‌کاري‌ها ، اخبار فعاليت او دوباره منتشر شد و توجه مراجع شيعة عراق و ايران را به اين مسئله جلب کرده و در مورد آنها استفتائاتي شد و آنها در طي فتواهايي، اين جنبش ضاله را محکوم کرده و مؤمنان را نسبت به گرد آمدن حول آنان، هشدار دادند.

در اين فتواها آمده است که بايد تا حد توان از او و پيروانش دوري کرد و نبايد با آنها معاشرت کرد و حتي نماز خواند و برخي از علما، معتقدان به چنين مسائلي را فاسق دانستند.

علماي بحرين نيز در طي بيانيه‌اي، دعوت اين شخص را بدعت دانستند و از کساني که به چنين مسائلي اعتقاد دارند، خواستند تا به راه راست بازگردند.

برخي از ايشان که فتوا صادر کرده يا بيانيه را امضا کردند، عبارتند از: محمّد امين زين الدين، سيّد عبدالاعلي سبزواري، علي الغروي، شيخ احمد آل عصفور، شيخ منصور الستري، شيخ عبدالامير الجمري، شيخ عيسي احمد قاسم، شيخ عبدالحسين علي التستري، شيخ عبدالعلي حمزه الحواج، شيخ سليمان المدني، سيد جواد الوداعي، …