شهید مرتضی صلواتی

به گزارش بنیاد بین المللی استبصار، نوشتار حاضر برگرفته از زندگانی مستبصر شهید مرتضی صلواتی در کتاب «آنگاه شیعه شدم » به قلم خودش، تهیه و تدوین گردیده است.

شهید مرتضی صلواتی از مستبصرین کُردی است که کنجکاوی او درباره حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اولین جرقه های استبصار را در او ایجاد نمود و گام در مسیری نهاد که پایان آن با شهادت مزین گردید.

در سال ۱۳۵۷ در روستای صلوات آباد شهر سنندج استان کردستان در یک خانواده شافعی مذهب به دنیا آمدم. پدر و مادرم مرا مرتضی نامیدند.

من در یک خانواده ی روستایی با مذهب شافعی (پیروان امام شافعی از ائمه چهارگانه اهل سنت) بزرگ شدم و به تبعیت از پدر و مادر و برادرانم بی آنکه نظری داشته باشم از اهل تسنن بودم. آنچه از مذهبم می دانستم در طول این مدت زندگی ام از خانواده، هم کیشان و نیاکان خود شنیده و در کردار و رفتارشان دیده بودم و بر همان پایبند بودم؛ اما از مذهب شیعه چیزی نمی دانستم چون به خودم اجازه نمی دادم که بدانم، یا بهتر بگویم که علاقه ای به دانستن چیزی در این زمینه نداشتم.

زیرا بر اساس آنچه از یک سری متعصب تندرو در ذهنم نقش بسته بود از آنان (شیعیان) کینه نیز به دل داشتم، اما شنیده بودم که شیعیان منتظر شخصیتی به نام مهدی هستند و سؤال هایی در این رابطه برایم پیش آمده بود که جوابی برایشان نداشتم! طول عمر، زنده بودن، قدرت و… ما در ایام مختلف سال پذیرای عده ای از مبلغین حنفی مذهب بودیم و آنان از جاهای مختلف همچون زاهدان و شهرهای دیگر استان سیستان و بلوچستان به مسجد ما می آمدند و آن مبلغین با خود مقداری هدایا می آوردند و به عنوان جایزه به کسانی می دادند که زودتر بحث ها و مطالب آنان را یاد گرفته باشند. با اهداء این وسایل جوانان و نوجوانان را بیشتر به کرسی بحث و گفت وگوی شان مجذوب می کردند.

در یکی از شب ها با همه ی دوستان تصمیم گرفته بودیم. شب را در مسجد بمانیم و از محضر همان مبلغ ها استفاده کنیم که سؤالاتی طرح شد. من حقیر یک سؤال پرسیدم که اولین جرقه در رفتن من به سمت تحقیق و بررسی درباره ی مذهب تشیع شد و آن سؤال این بود که امام زمان کیست؟ آیا آنچه شیعیان درباره مهدی می گویند واقعیت دارد؟

اما در جوابم هر نوع اهانتی را به ساحت مقدس این بزرگوار شنیدم به جز جواب سؤالم و در آخر هم برای سؤالم دلایل واهی و پوچی شنیدم که از آن جمله این بود، اگر امام زمانی یا مصلحی در آخرالزمان باشد آن هم عیسی ابن مریم است و بس! شما هم از سؤالات بی فایده بپرهیزید و وقت خود و افکار خود را با چنین سؤالاتی آلوده نکنید. من که جواب درستی دریافت نکردم از پرسیدن چنین سؤالاتی خودداری نمودم.

زمان زیادی تا اذان صبح نمانده بود که در حین خواندن قرآن خستگی مفرط بر من چیره شد و من قرآن را بوسیدم و کنار گذاشتم و باحالت نشستن سرم را به دیوار تکیه دادم، در حالت خواب و بیداری بودم که مسائلی را در رؤیا دیدم که آن را به پای فکر و خیال گذاشتم.

اما دوباره همان خواب در منزل برایم تکرار شد. تا اینکه خود به خود به سمت مطالعه کتاب های شیعی رفتم. بعد از مدتی با یک سفر چندروزه به تهران و قم، در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) با دید عجیب و غریبی به زائران، گاهی در دلم به اعمال عبادی آن ها می خندیدم. غرور و تعصب بی جا اجازه ی بوسیدن ضریح را هم به من نداد. با دیدن صحنه هایی در حرم مخصوصاً قبر و عکس آقای بروجردی خوابی که دیده بودم تا حدودی تعبیر شد.

همین حضور در حرم و آشنایی با چند طلبه جوان شیعی که برخلاف آن وهم و وحشتی که از شیعیان برایم ترسیم کرده بودند استقبال گرمی از من به عمل آمد و مقدمات سفر من به مسجد جمکران فراهم شد.

اینجا بود که تحقیقاتم را به طور جدی دنبال کردم.

در گفت و گو با شیعیان و بررسی شیعه که آیا آن ها مسلمان اند یا نه؟ دنیای جدید برای من کشف شد و یا بهتر بگویم خداوند آن را به رویم گشود تا واقعیتی را که هنگام خواندن روایت منقول از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیوسته مرا به خود مشغول می ساخت درک نمایم. آنجا که فرموده:

بنی اسرائیل به هفتاد و یک گروه و نصارا به هفتاد و دو گروه تقسیم شدند و امت من به هفتاد و سه گروه تقسیم می شوند که همه ی آن های به جز یک فرقه در آتش دوزخ خواهند بود.

تعجب آور است که هر گروه و دسته ای مدعی است که تنها خودش بر حق است درحالی که در ذیل روایت آمده که صحابه پرسیدند: آن ها (اهل نجات) کدام اند؟ فرمود: آن راهی که من و یارانم بر آن هستیم.

در تحقیقاتم جواب سؤالاتم را یکی پس از دیگری به دست می آوردم. در بحث جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود شخص رسول گرامی فرموده اند: امامان پس از من دوازده تن هستند که نخستین آن ها علی ابن ابی طالب (علیه السلام) و آخرین آنها امام مهدی صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

یا در صحیح مسلم آمده است: دین همچنان استوار و پابرجا خواهد بود تا قیام قیامت و بر شما دوازده خلیفه خواهند بود که همه ی آن ها از اهل قریش اند. پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که به روایات خود اهل سنت هم فرموده محمد و لقبش مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است آیا نمی داند که تعداد ائمه بعد از خودش چند نفرند؟ پس واقعاً جای بسی تأسف است که علما و فضلا به این مسئله شک می کنند در حالی که هرگز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به هوای نفس سخن نمی گوید و سخن او غیر از وحی خدا نیست. «ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» ( سوره نجم، آیه۳).

هر چه بیشتر در زمینه ی تشیع مطالعه می کردم حقیقت برایم روشن تر می شد. پس از سه سال تحقیق در کمال ایمان و یقین این مکتب ناجیه ی اثنی عشری را پذیرفته و به عنوان مذهب خود انتخاب نمودم و خدا را بر آن شاکرم و با تمام اخلاص و یقین و ایمان می گویم: اشهد ان لا اله الا الله، اشهد انّ محمدا رسول الله، اشهد انّ علیا ولی الله.

هرچند در این راه نزدیکانم سرسختانه با من به مخالفت پرداختند و مرا از ارث محروم داشتند، حتی گاهی این مخالفت منجر به ناسزا، درگیری و ضرب و شتم از سوی آن ها می شد. تا جایی که تهدید به مرگ شدم!

اما خالق سبحان (جل جلاله) در سوره ی عنکبوت آیه ی ۶۹ می فرمایند: کسانی که در راه ما بکوشند، راه خود را به آن ها می نمایانیم. به راستی که خدا با نیکوکاران است.

در سال ۸۸ – ۸۷ برای تحصیل در علوم دینی وارد مدرسه مروی تهران شدم. در همین سال بود که تحقیقاتم را در مجموعه ای جمع آوری کردم و اقدام به نگارش کتاب ” آنگاه شیعه شدم” نمودم. هدف از نگارش کتاب این بود که عقاید شیعه را مورد بررسی قرار دهم.

و دیگر این که مسلمانان را به سوی کلمه توحید دعوت نمایم تا مسلمانان از تعصباتشان بکاهند و همگی پیرامون اصول مورد اتفاق متحد شوند و نگذارند مسائل غیراساسی که رکن اسلام نیست و انکار آن انکار ضروریات دین محسوب نمی شود موجب تفرقه گردد.

سپاس خدایی را که مرا از ملت های باطله نجات داد و مرا از لغزش های فکری مصون داشت و به فرقه ی ناجیه هدایت فرمود. پیشوایان معصوم و مقامات رفیعه ی آن ها را به من شناساند و محبت آن ها را در قلبم افکند.

والسلام