ماموریت مهدی موعود عليه السلام از طرف خداوند، برطرف کردن ظلم و برقراری عدل در کلّ جهان است چنانچه در کلام معصومین علیهم السلام نقل شده است.
امام حسین علیه السلام می فرمایند: ” اینگونه از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را طولانی میکند تا اینکه مردی از فرزندان من قیام کند و دنیا را پراز عدل و قسط نماید همانگونه که از ظلم و جور پر شده است. “(۱)
اولین صاحب حق خداوند است و رعایت عدل نسبت به او یعنی احترام به حقوق الهی که ساده ترینش گناه نکردن است و این احترام به خود انسان نیز هست چرا که هر گناه ظلم به خود هم به شمار می رود.
پس لازمه ی پر شدن دنیا از عدل این است که انسانها به حقوق خداوند بر خودشان احترام بگذارند و توحید که حق مسلّم الهی است در سراسر عالم برقرار گردد.
پس از خداوند، پیامبر اسلام و اهل بیت علیهم السلام بیشترین حقوق را برهمه ی خلایق دارند و اجرای عدالت اقتضا می کند که حقوق ایشان ادا گردد و مذهب تشیّع در روی کره ی زمین فراگیر شود. پس از آن حقوق مردم بر یکدیگر مطرح می شود.
و لازمه ی عدالت این است که پس از ظهور امام علیه السلام کسی نتواند جان و مال و آبروی مردم را به ناحق مورد تجاوز قرار دهد.
مومن به وقوع هیچ نوع ظلمی در هیچ جای جهان رضایت نمی دهد و رنجور و مصیبت زده می شود. و از اینکه در زمان غیبت امام علیه السلام حقّ خدا و پیامبر و اهل بیت علیهم السلام و مظلومان پایمال می شود، به اندازه ی غیرت دینی اش ناراحت می شود. هر چه ایمان قویتر باشد از مشاهده ی ظلم بیشتر رنج می برد.
نمونه ای را اینجا نقل می کنیم:
شخصی به نام بشّار می گوید: در کوفه خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم .حضرت مشغول خوردن خرما بودند و به من تعارف کردند.
گفتم:در راه صحنه ای را دیدم که اشتهای خوردن ندارم.
حضرت فرمودند: به حقّی که من بر تو دارم نزدیک بیا و بخور و آنچه دیدی تعریف کن.
عرض کردم: یکی از ماموران امنیتی حکومت را دیدم که برسرزنی می زد و او را به زندان می برد و آن زن با صدای بلند فریاد می زد: المستغاث بالله ورسوله! ولی هیچ کس به فریادش نمی رسید.
حضرت فرمودند: چرا با او چنین می کردند؟
از مردم شنیدم که می گفتند: این زن به زمین خورد و گفت : لعن الله ظالمیکِ یا فاطمه. و به همین دلیل با او چنین کردند.
امام صادق علیه السلام شروع به گریستن کردند تا جایی که دستمال و محاسن و سینه ی ایشان خیس شد. سپس فرمودند: بشّار! برخیز به مسجد سهله رویم و دعا کنیم و شخصی را هم به دارالحکومه فرستادند تا خبر دهد.
امام علیه السلام در مسجد نماز خواندند و در سجده دعا کردند و پس از سجده فرمودند: آن زن آزاد شد.
در بازگشت آن شخص را دیدیم که گفت: من کنار در ایستاده بودم که نگهبان آمد و آن زن را صدا زد و به او گفت: این دویست درهم را بگیر و فرماندار را حلال کن. آن زن پول را نپذیرفت در حالی که نیاز داشت.
امام علیه السلام هفت دینار طلا برای او دادند و فرمودند: سلام مرا به او برسان.
بشّار می گوید: دیدم که آن زن از فرط شوق و محبت که امام به او سلام رسانده بودند سه بار بیهوش شد و گفت: از امام بخواهید تا از خدا بخشایش مرا طلب کند؛ که من وسیله ای به سوی خدا بهتر از ایشان نمی شناسم.
بشّار می گوید: امام از شنیدن حال آن زن گریستند و دعا کردند. من هم گفتم: ای کاش می دانستم که چه موقع فرج آل محمّد صلی الله علیه و آله را می بینم!
با شنیدن این واقعه به این نکته پی میبریم که مومن وقتی گرفتاری شیعیان و بالاتر از همه غم امام زمانش را می بیند سوز انتظار فرج بیشتر دلش را به درد می آورد.
و هر چه درجه ایمان در فرد بالاتر باشد، ناراحتی او از گرفتاری شیعیان و ظلم موجود در عالَم بیشتر است و بالاتر از آن برای رنج قلب مقدّس امام زمانش نیز رنج میبرد و به همین دلیل با سوز بیشتری منتظر است و فرج را تمنّا می کند.
۱- عدل یعنی رعایت کردن هر حقّی و قسط رعایت حقوق مخلوقات است. جور ضدّ قسط و ظلم ضدّ عدل است.