وقتی خودمان پیامبر ایرانی (زرتشت) داریم ، چرا باید از یک پیامبر عرب تبعیت کنیم؟ لطفا پاسخ را با دلایل متقن بیان دارید.
اینکه بخواهیم برای یک عقیده دلایل متقن داشته باشیم، بسیار نیکو و پسندیده است.
برای همین پیش از آنکه بخواهیم به جواب سوال مطرحشده بپردازیم خوب است به این مسئله بپردازیم که اصلا آیا دلایل متقنی برای وجود پیامبری بهنام زرتشت وجود دارد یا نه؟
طبق بررسیهای انجام شده زرتشت پیامبر الهی نبوده است به دلایل زیر؛
این که کسی ادعای پیامبری کند، نشان پیامبری او نیست، همچنین اگر عدهای از کسی پیروی کنند، نشانهٔ پیامبری و صدق ادعای او نیست، باید بتوان به دلایلی ادعای او را ثابت کرد.
پیامبران ادیان الهی پیش از اسلام مورد تأیید و احترام پیامبر و ائمهٔ ما بودهاند اما در منابع اسلامی و شیعی پیامبری زرتشت نهتنها تأیید نشده که رد هم شده است. حتی با بررسی کتابهای یهودیان و مسیحیان هم ادلّهای دالّ بر پیامبری زرتشت و تایید نبوت او پیدا نمیشود.
دراحادیث اهل بیت آمده که زرتشت پیامبر نبود. مدعی پیامبری بود. چنانکه امام صادق علیهالسلام دربارهٔ زرتشت فرمودند: «إِنَّ زَرْدُشْتَ أَتَاهُمْ بِزَمْزَمَةٍ وَ ادَّعَى النُّبُوَّةَ فَآمَنَ مِنْهُمْ قَوْمٌ وَ جَحَدَهُ قَوْمٌ فَأَخْرَجُوهُ فَأَكَلَتْهُ السِّبَاعُ فِي بَرِّيَّةٍ مِنَ الْأَرْضِ.» همانا زرتشت، با زمزمهای بهسوی قومش رفت و ادعای پیامبری کرد. گروهی به او ایمان آورده و گروهی او را انکار کردند. پس او را از قوم بیرون کردند و حیوانات درنده او را در صحرا کشتند و اینگونه خوراک درندگان شد». ( احمد بن علی الطبرسى، الاحتجاج، مشهد: نشر مرتضى،۱۴۰۳ ق. ج ۲، ص ۳۴۶.)
در حالی که طبق عقیده مسلمانان ، گوشت بدن پیامبران برحیوانات درنده حرام است. یعنی اگر جسم یک پیامبر را در جایی رها کنیم، حیوانات درنده مطلقاً بدن آن پیامبر را نمیخورند.
امام رضا علیهالسلام در گفتگو با موبد بزرگ زرتشتیان درمجلس مأمون، نه تنها پیامبری زرتشت را نپذیرفتند، بلکه رو به موبد فرمودند: «أَخْبِرْنِي عَنْ زَرْدُشْتَ الَّذِي تَزْعُمُ أَنَّهُ نَبِيٌّ…به من خبر بده از، زرتشت که شما گمان میکنید پیامبر بوده…». ( احمدبن علی طبرسى، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۲۴.)
علامه مجلسی هم نبوت زرتشت را انکار کرده و نوشتند که پیامبرواقعی قوم مجوس، شخص دیگری بود که زرتشت پس از او به میان مردم آمد و به دروغ ادعای پیامبری کرد. ( محمدباقر مجلسی، بيست و پنج رساله فارسى، قم: انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى، ۱۴۱۲ ق. ص ۵۱۶. )
در روايات شیعه آمده است که ایرانیان پیامبری داشتهاند به نام جناب داماسب علیه السلام که کتابی داشته بهنام جاماسب.
دلیل اینکه مضامین سرودههای گاتها، آموزههای الهی و توحیدی دارد هم همین است. اما کمکم از اوستا آموزههای شرکآلود و دوگانه پرستی وارد تعالیم آنها میشود.
قدیمیترین نسخهٔ اوستا مربوط به ۷۰۰-۸۰۰ سال پیش است اما آنها میگویند زرتشت احتمالا مربوط به ۵ تا ۷ هزار سال پیش بوده است. و حداقل ۳، ۴ هزار سال کتابی بهنام اوستا وجود نداشته است.
ابوریحان در کتاب مشهور خود «الآثار الباقیة عن القرون الخالیة» زرتشت را مدعی دروغین پیامبری نامید که برخی از مردم فریب او را خوردند. او در فصل هشتم کتاب، باعنوان «گفتاری در تاریخ مدعیان دروغین پیامبری و امتهایی که فریب آنان را خوردند» پس از بودا و برخی دیگر، نام زرتشت را آورده و به صراحت او را مدعی دروغین پیامبری و زرتشتیان را امّتی فریب خورده مینامد.
ابوریحانبیرونی، دانشمند و تاریخ نگار معروف ایرانی معتقد است اوستا حاصل تفکرات و آموزش یونانیان بوده و زرتشت پس از کسب دانش نزد یونانیان توانست اوستا را تکمیل کند. ( ابوریحان بیرونی،آثار الباقیه، صفحه ۳۰۱)
با این تفاصیل چگونه میتوان پذیرفت که یک پیامبری الهی از افراد معمولی آموزش دیده باشد و تعالیم آنها را بهعنوان آموزههای خودش از جانب خدا به مردم ارائه داده باشد؟!!
نه تنها روایات شیعه و ائمه ما زرتشت را بهعنوان یک مدعی دروغین نبوت معرفی کردهاند که حتی سایر پژوهشگران، مورخین و مستشرقین هم در مورد شخصیت زرتشت دچار ابهاماند و گاهی اصلا او را رد میکنند.
عجیبتر اینکه خود زرتشتیان هم در مورد تاریخ زرتشت دچار ابهاماند؛
موبد اردشیر آذرگشسب در این باره می گوید:
باید اعتراف نماییم که ما هنوز به تاریخ ظهور زرتشت دسترسی نداریم و نمیتوانیم به طور قطع بگوییم این پیامبر باستانی در چه قرنی ادعای پیغمبری نموده است. ( مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان/موبد اردشیر آذرگشسب/صفحه ۱۶)
حتی عدهای میگویند مشخص نیست که زرتشت به یک صاحب منصب گفته میشده یا زرتشت یک فرد مشخص بوده.
چگونه میتوان پذیرفت کسی که تا این اندازه در مورد هویتش علامت سوال وجود دارد، پیامبر الهی باشد حتی خود پیروان زرتشت جوابی برای این پرسش که پیامبرشان اصلا کی و کجای تاریخ بوده است، ندارند، با این حال کتابی را به او منتسب میکنند و از این شخصیت مجهول تبعیت میکنند.
در قرآن کریم آیه ای وجود دارد که به یکی از اشتراکات ادیان الهی اشاره می کند و آن روزه است.
«یا ایّها الذین اَمنُوا کُتِبَ علیکم الصّیام کما کُتِبَ علی الذّین من قبلکم لعلّکم تتقّون»[بقره /۱۸۳]
ای افرادی که ایمان آورده اید، روزه بر شما نوشته شد همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند، نوشته شده، تا پرهیزگار شوید.”
اما جالب اینکه روزه گرفتن و نخوردن خوراکی در طول روز در آیین زرتشتیان وجود ندارد. (موبد کوروش نیکنام، از نوروز تا نوروز آیین ها و مراسم سنتی زرتشتیان ایران،انتشارات فروهر، ص ۴۲)
زرتشتیان معتقدند که گاتاها کهنترین بخش اوستا و سرودهٔ زرتشت است. حال آنکه دلیل محکم و قاطعی در انتساب گاتها به زرتشت وجود ندارد و محققین نیز در این انتساب به دیده شک و تردید نگاه می کنند. بهعنوان مثال جمیز دار مستتر اوستا پژوه معروف کمی پیش از مرگ فرضیاتی نو و اساسی ارائه داد.
او ادعا کرد که اوستا از اصل و ریشهٔ گذشته بوده و گاتها به نخستین سدهٔ عصر ما (میلادی) پیوند میگیرد و اینکه همهٔ اوستا زیر مذهب یهود به ویژه فیلون یهودی philo-judaeus پیشرفت کرده است. (گفتاری پیرامون مذهب زرتشت،ویلیام جکسون،ترجمه محمد حسن ساکت، صفحه ۳۰)
نهتنها تاریخ و موقعیت زمانی زرتشت مشخص نیست، که حتی موقعیت مکانی او هم از مجهولات است و کسی نمیتواند بگوید او کجا زندگی می کرده است و اصلا با توجه به قدمتی که زرتشتیان برای زرتشت قائلاند، اصلا در آن دورهٔ زمانی مرزهای حکومتی و سیاسی کشورها بهمعنای امروزی آن وجود نداشته و حدود ۲۰۰۰ سال بعد از زرتشت و در زمان هخامنشیان مطرح شده است.
پس اصلا طرح این موضوع که زرتشت پیامبری ایرانی بوده، مطلبی بیاساس است.
تنها چیزی که در مورد او گفته شده این مطلب بوده که او در ایریانا وئیجه فعالیت میکرده و حتی صحبت از تولد او هم مطرح نبوده و نیست و سایر اطلاعات این چنینی جزء مجهولات مسلم تاریخ است.
حالا عدهای با این گمان که ایریانا وئیجه همان ایران است، او را یک پیامبر ایرانی میدانند.
حال با دلایل ذکر شده، هنوز هم معتقد هستید که زرتشت پیامبری ایرانی بوده؟
اینجا یک سوال اساسی مطرح میشود؛
خداوند همهٔ انسانها را حر و آزاد آفریده و زمانی که من اختیار خودم را در اختیار یک نفر دیگر قرار میدهم و از او تبعیت میکنم باید دلایل متقن برای تبعیت از او داشته باشم و برای این مسئله که پیرو و دنبالهرو کسی شوم، باید پیش خداوند پاسخگو باشم؛
حال این سوال مطرح است که آیا نژاد دلیلی متقن برای تبعیت کردن یا تبعیت نکردن از یک نفر است یا باید برای این امر دنبال دلایل منطقیتری گشت؟
آیا شما برای بهره بردن از کمالات و علم و دانش یک نفر به نژاد او نگاه میکنید و از او بهره میبرید یا به علم و عمل و فکر و دانش او اعتبار میدهید؟
ما پیرو مکتبی هستیم که رسول او به ما آموخته که انسانها در خلقت برابرند و خداوند نوع انسان را فارغ از تمام تعلقات، نه فقط رنگ و نژاد و قبیله، که حتی فارغ از علم و ایمان و عملش، تکریم کرده و با عزت از انسان یاد میکند؛ و لقد کرّمنا بنی آدم… ما به بنی آدم شرافت دادیم… اسراء/۷۰
پس همهٔ نوع بشر در نگاه خداوند شریفاند. اما برای تعیین شریفترین انسانها هم به ما ملاکی داده تا بتوانیم شرافت بیشتری کسب کنیم و در نگاه خداوند کرامت بیشتری داشته باشیم؛
مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم؛ اما به ملتها و نژادهای مختلفی تقسیمتان کردیم تا همدیگر را بشناسید. اینها که ملاک برتری نیست؛ بلکه باارزشترینِ شما از نظر خدا باتقواترینِ شماست؛ زیرا خدا دانای آگاه است.
حجرات/ ۱۳
یعنی ملاک برتری انسانها را به دست ما داده و از ما خواسته نسبت به میزان علمی که داریم، عامل باشیم.
فقیه، بهاندازهٔ فقاهتش، معلم و اندیشمند، بهاندازهٔ آگاهیاش و هرکس به هر اندازه و هرجایگاهی که هست، نسبت علم و عملش سنجیده میشود و هر کس علم و عملش بیشتر باشد، در نگاه خداوند عزیزتر و کریمتر است.
در مقابل این آموزهها، توجه شما را به یکی از بخشهای کتاب اوستا، جلب مینمایم تا ببینیم ملاک برتری در دین زرتشت چیست؟
وندیداد، بخش سوم ب، ۴۷ و ۴۸ می گوید:
ای سپیتمان زرتشت، مردی که همسری دارد، برتر از کسیست که همسری ندارد و پسرانی پدید نمیآورد. کسیکه خانهای دارد، برتر از کسیست که خانهای ندارد. کسیکه دارایی دارد، بسی برتر از کسیست که هیچ ندارد. و از میان دو کس، آنیک که خود را با گوشت سير کند، بیش از آنیک که چنین نکند، از منش نیک سرشار شود. گرسنه، مردهای بیش نیست. سیر به ارزش یک 《اَسپِرِن》، به ارزش یک گوسفند، به ارزش یک ورزاو، به ارزش یک آدمی، بر گرسنه برتری دارد.
آیا شما میپذیرید که ملاک برتری کسی بر دیگر همنوعانش داشتن ثروت بیشتر، فرزندان پسر آن هم فقط برای مردان، سیر بودن و خانه داشتن باشد؟
آیا کسی که چنین معیارهایی برای برتری افراد ارائه میدهد شایستگی پیشوا بودن دارد و شما حاضرید از او تبعیت کنید، صرفا با این گمان که نژاد او با نژاد شما یکی است و یا آموزههای کسی را که با جان و دل میتوان پذیرفت، رد کنید صرفا به این دلیل که نژاد او با نژاد ما یکی نیست؟