وظایف شیعیان ۱۱

منع از عمل به رأی و قیاس در احکام الهی و لزوم پیروی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و أئمه اطهار علیهم السلام

 و فرمودند: ای شیعیان ! خداوند برای خیری را که به شما عطا فرموده، کامل کرده و بدانید که خدا نمی خواهد کسی دین خود را از روی هوای نفس و قیاس انتخاب کند ، چون خداوند قرآن را نازل فرمود و هر چیز را در آن بیان کرد و برای قرآن و آموختن آن اهلی را مشخص  فرمود و آنان که خدا ، علم قرآن را به آن‏ها داده ، نمی‏ توانند از روی میل و سلیقه و نظر خود آن را تفسیر کنند، چون خداوند آنان را به وسیله دانشی که به آنها داده از رای و میل و سلیقه و قیاس بی نیاز ساخته و این از روی احترامی است که خداوند آن‏ها را به آن گرامی داشته و ایشان اهل ذکر هستند که خداوند این امت را به پرسش از آنان فرمان داده و آنها کسانی هستند که هر کس از ایشان سوالی کند- و قطعا درعلم خدا گذشته است که باید آنان را تصدیق نموده و از دستورشان پیروی کند – او را رهبری کنند و به اجازه و اذن خداوند به او از علم قرآن به آن مقداری بدهند که به خدا و همه‏ ی راه‏ های حقّ هدایت شود و آن‏ها همان کسانی هستند که جز افراد شقی که در علم خدا در آفرینش اولیه و در عالم ارواح شقاوت بر آنان نوشته شده از آن روی گردان نمی شوند. 

چنین کسانی رو می‏ گردانند از پرسش اهل ذکر و آنان که خداوند علم قرآن را به آن‏ها داده و در نزدشان قرار داده و دستور پرسیدن از آن‏ها را صادر فرموده است  و همین‏ ها هستند که طبق میل ها و نظرها و قیاسات خود رفتار کنند تا این که شیطان بر آن‏ها چیره گردد، زیرا آن‏ها اهل ایمان را که در علم قرآن مومن شناخته شده اند، در نزد خدا کافر دانند، و گمراهان را که در علم قرآن گمراهند نزد خدا، مومن دانند و تا آن‏جا که حلال خدا را در بسیاری از جاها حرام کردند و حرام خدا را در بسیاری از موارد حلال شمردند واین (کارها) ریشه و اساس بنا و ساختمان دلخواه آنان بود درصورتی که رسول خدا  صلی الله علیه و آله پیش از مرگشان۱ با آنها عهد نموده بودند،۲ ولی آن‏ها گفتند: پس از اینکه خداوند عزّوجلّ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را از ما گرفت، ما می‏ توانیم بر طبق آنچه آراء مردم به آن قرار گرفته، رفتار کنیم. 

اکنون که خدای عزوجل رسول خدا  صلی الله علیه و آله را از ما گرفته است و بعد از آن سفارشی که آن حضرت به ما فرموده اند و آن دستوری که به ما داده ‏اند، اگرچه این کار خواست مردم مخالف با دستور خدا و رسول او  صلی الله علیه و آله باشد. براستی که چه شخصی بر خدا دلیرتر و گمراهیش آشکارتر از آن کسی  است که این روش را پیشه کرده و به خیال خود پندارد که می تواند چنین کاری مخالفت با وصیّت پیامبراکرم  صلی الله علیه و آله  بکند.

 به خدا سوگند که خدا را بر مخلوق خود حقی است که فرمان او را ببرند و از دستور خدا چه در زمان حیات محمد  صلی الله علیه و آله و چه پس از مرگش، پیروی کنند. آیا این دشمنان خدا، می توانند چنین پندارند که فردی از افرادی که به محمد  صلی الله علیه و آله اسلام آورد، به گفتار و رأی و قیاسات خود عمل نموده است؟ اگر در پاسخ گویند: آری، که حتما بر خدا دروغ بسته و به جایگاه دوری گمراه گشته ‏اند و اگر گویند نه پس کسی را نرسیده که به رأی و دلخواه و قیاسات خویش رفتار کند و در این صورت اینان بر علیه خود اقرار کرده و ملزم گشته‏ اند و در زمره کسانی درآیند که معتقدند بایستی پس از مرگ رسول خدا  صلی الله علیه و آله نیز از فرمان خدا، پیروی و اطاعت کرد و خدای تعالی نیز فرمانش و گفتارش حقّ است که فرموده: محمّد جز فرستاده ای نیست که پیش از او فرستادگانی آمده و رفته اند، آیا اگر بمیرد یا کشته شود به عقب دوران جاهلیت باز می گردید؟ و هر که به عقب بازگردد مرتد و مرتجع شود زیانی به خدا نرسانده و خداوند سپاس داران را پاداش خواهد داد.۳

 این سخن بدان جهت گفتیم تا بدانید که طاعت خداوند و پیروی از دستورش، چه درحیات و زندگانی محمد  صلی الله علیه و آله و چه پس از مرگش، لازم است و همچنان که هیچ یک از مردم را نرسیده که با بودن محمد  صلی الله علیه و آله به دلخواه و رأی و قیاسات خود، برخلاف گفته ی محمد  صلی الله علیه و آله رفتار کند، پس ازمرگ آن حضرت نیز کسی را نرسیده که بر طبق دلخواه و رأی و قیاسات خود عمل نماید.

 در این قسمت از نامه، حضرت امام صادق علیه السلام نکات مهمی را به شرح زیر سفارش می فرمایند:

۱-        همان‏طور که در قسمت دوازدهم اشاره شد منظور از «عصابه» شیعیان هستند که حضرت علیه السلام، شیعیان را گروه مورد رحمت و رستگاری خطاب فرمایند.

۲-        در این عبارت که حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:”به راستی آن خیری را که خداوند به شما عطا فرموده، کامل و تمام کرده است.” احتمال می رود منظور از کامل شدن خیر، ولایت ائمه اطهار علیهم السلام و یا ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد بدین جهت است که علم و اراده خداوند متعال به اتمام آن تعلق گرفته است۴ . یعنی در علم الهی، ظهور حضرت ولی عصر علیه السلام قطعی می باشد. به روایت زیر در این ‏باره توجه فرمایید:

ابان بن تغلب گوید: حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: چگونه باشی تو (عقیده تو چیست؟) وقتی که میان دو مسجد۵ کوبشی واقع شود؟۶ و علم و دانش مانند ماری که به سوراخ خود می رود، برچیده و نوری دیده شود و میان شیعیان اختلاف افتد و یکدیگر را دروغگو خوانند و به روی هم آب دهان اندازند؟

عرض کردم: قربانت شوم، در این وقت خیری نیست؟

حضرت علیه السلام سه بار به من فرمودند: همه ی خیرها۷ در این وقت است.۸

۳- حضرت امام صادق علیه السلام برداشت شخصی از دین به معنای هوای نفس و رأی و قیاس۹ شخصی را مجاز ندانسته و مغایر با علم خدا و دستورات الهی و قلمداد فرموده اند. عثمان ابن عیسی می‏ گوید: از ابوالحسن حضرت موسی کاظم علیه السلام از قیاس سوال نمودم فرمودند: شما را با قیاس چکار؟ به درستی که از خدا نمی توان پرسید که چگونه حلال کرده و چگونه حرام کرده است؟۱۰

همچنین ابو شَیبَه خراسانی از حضرت امام صادق علیه السلام روایت کرده، که فرمودند: به درستی که صاحبان این قیاس‏ها علم را به قیاس‏ها طلب کردند. پس آن قیاس‏ها ، ایشان را نیفزود، مگر به دوری از حقّ. بدرستی که با قیاس‏ها به دین خدا نمی ‏توان رسید.۱۱

۴- اهل ذکر ائمه اطهار علیهم السلام هستند و قادرند بیان هر چیزی را به دور از هوای نفس ، رای و قیاس، از قرآن استخراج نمایند و ما مأمور به مراجعه و پرسش از آن بزرگواران علیهم السلام و ملزم به پیروی و تبعیت از دستورات آنان هستیم.

به روایتی در این زمینه توجه فرمایید:

عبدالرحمن بن کثیر گوید: از حضرت امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «فَسئَلوا  اَهلَ الذَّکرِ إِن کُنتُم لَا تَعلَمُون»۱۲ سئوال نمودم. حضرت علیه السلام فرمودند: ذکر، محمَّد صلی الله علیه وآله وسلم است و ما اهل اوییم که سئوال می شویم یعنی باید که از ما سئوال شود راوی گوید، عرض کردم: مقصود از قول خداوند متعال که می فرماید:« وأِنَّهُ لَذِکرُ لَک وَ لِقَومِکَ وَ سَوفَ تُسئَلُون»۱۳ (و اين مايه يادآورى (و عظمت) تو و قوم تو است و بزودى سؤال خواهيد شد (و اين مايه يادآورى (و عظمت) تو و قوم تو است و بزودى سؤال خواهيد شد) کیست؟ حضرت علیه السلام فرمودند: ما را قصد فرموده و ما اهل ذکریم و ماییم سوال شدگان.۱۴

۵- حضرت امام صادق علیه السلام در قسمت پایانی این فراز از نامه، به نکوهش آن دسته از خلفا و حکمرانان غاصب و ظالم می پردازند که شیطان بر آن‏ها چیره گردیده و به رأی، سلیقه، هوای نفس و قیاس خود عمل نمودند.

در آن زمان که پیامبر اسلام صلی الله وعلیه واله حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام را در مکان‏ها و مواضع مختلف، بالاخص در غدیرخم۱۵ برهمگان به عنوان جانشین بعد از خود و امام و هادی امت خویش معرفی فرمودند این خلفای غاصب پس از مدت کمی از واقعه غدیر خم به رأی، سلیقه، هوای نفس و قیاس خود عمل نمودند و حضرت امیرالمومنین علیه السلام را خانه نشین کردند و به ناحق، بر منصب خلافت نشستند و جامعه نوپای اسلامی را به انحطاط، انحراف ۱۶ کشاندند و در طول تاریخ با بدعت‏های۱۷ مختلف که بر بدنه اسلام وارد کردند چه بسیار حلالهای خدا را حرام و چه بسیار حرام‏های خدا را حلال کردند و با دستان ناپاک خود اسباب تحریف، تغییر و تبدیل در قوانین الهی را پایه ریزی نموده و بدعت بر بدعت افزودند و از آن‏جا که کافران عاجزند نور ولایت و امامت ائمه اطهار علیهم السلام را خاموش کنند،۱۸ در نتیجه به قدرت و خواست خداوند متعال و علیرغم تلاشهای مستمر خلفای غاصب، نه تنها نور امامت و ولایت خاموش نگردید، بلکه ائمه اطهار علیهم السلام یکی پس از دیگری، استوار و محکم در میان امواج ظلمت گونه بدعت‏ها هم چون ستارگان فروزان ، هدایت‏گر بشریت گردیدند و در عصر حاضر نیز این امر توسط حضرت ولی عصر علیه السلام به انجام رسیده و می رسد .

۶-کسانی که از دستورات و فرمان پیامبر اسلام صلی الله و علیه و اله وسلم و سفارشات ایشان در خصوص پذیرش ولایت و سرپرستی اهل بیت علیهم السلام سرپیچی کنند، مشمول لعن ابدی خداوند متعال، فرشتگان و پیامبران الهی خواهند بود.

 به روایتی زیبا در این زمینه توجه فرمایید: اَصبغ بن نباته می ‏گوید: هنگامی که ابن‏ ملجم (که لعنت خدا بر او باد) فرق حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام را شکافت صبح‏دم گروهی از یارانمان به اضافه من وحارث وسُوَید بن غفله به سوی خانه حضرت علی علیه السلام رفتیم و کنار در نشستیم. پس صدای گریه شنیدیم و ما نیز گریستیم. حضرت حسن بن علی علیه السلام از خانه خارج شدند و فرمودند: امیر مومنان علیه السلام به شما می فرمایند که به سوی خانه هایتان باز گردید. پس تمامی جماعت جز من بازگشتند. سپس صدای گریه از خانه حضرت علی علیه السلام شدت یافت پس من نیز گریستم حضرت امام حسن علیه السلام خارج شدند و فرمودند: آیا به شما نگفتم که به خانه هایتان باز گردید؟

 پس عرضه داشتم: نه به خدا سوگند ای فرزند رسول خدا! جانم مرا همراهی نمی کند و پایم مرا بر خود حمل نمی کند که باز گردم، تا زمانی که امیرالمومنین علیه السلام را ببینم. حضرت امام حسن علیه السلام داخل شدند و اندکی نگذشت که برگشتند و به من فرمودند: داخل شو، پس به نزد حضرت امیرالمومنین علیه السلام داخل شدم در حالی که حضرت امام علی علیه السلام تکیه زده بودند و سرشان را با دستاری زرد بسته بودند و چهره ایشان غرق در خون بود و رنگشان به زردی گراییده بود که من ندانستم که آیا چهره شان زرد است یا دستاری که به سر بسته‏ اند! پس خم شدم و ایشان را بوسیدم و گریستم. پس به من فرمودند: ای اسبغ گریه نکن، به خدا سوگند که این بهشت است به خدا سوگند که به بهشت می روم پس عرضه داشتم: فدایتان گردم! به خدا سوگند من می دانم که شما به سوی بهشت رهسپارید ، من برای از دست دادن شما می گریم.

ای امیرالمومنین علیه السلام! فدایتان گردم، روایتی را که از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیده اید را برایم بازگو فرمایید. شما را به گونه ای می بینم که پس از این روز هرگز از شما روایتی نخواهم شنید.

امام علیه السلام فرمودند: بله ای اصبغ! روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مرا نزد خود فرا خواندند و فرمودند: ای علی! حرکت کن تا به مسجد من برسی آن‏گاه از منبرم بالا برو و مردم را به سوی خود فرا بخوان، پس سپاس خداوند بلند مرتبه را بگو و ستایش او را به جا آور و بر من درود فراوان بفرست، سپس بگو: ای مردم! همانا من فرستاده ‏ی فرستاده‏ ی خدا به سوی شما هستم و ایشان به شما می فرمایند: به درستی که لعنت خدا و فرشتگان مقرّب او و پیامبران فرستاده شده‏ ی او و نفرین من برکسی که:

–          به غیر پدر خود به نسبت داده شود (یا خود را به غیر پدرش نسبت دهد )

–          یا به غیر مولای خود مربوط بداند.

–          یا درباره اجرت کسی که او را اجیر کرده ستم روا دارد.

پس به مسجد پیامبر صلی الله وعلیه و آله وسلم آمدم و بر فراز منبر ایشان رفتم. هنگامی که قریش و کسانی که در مسجد بودند مرا دیدند به سویم آمدند. پس سپاس خدا را گفتم و ستایش خدا را به جا آوردم و بر فرستاده خدا درود فراوان فرستادم. آنگاه گفتم: ای مردم! من فرستاده ‏ی فرستاده ‏ی خدا به سوی شما هستم و ایشان به شما می فرمایند: لعنت خدا و فرشتگان مقرّب او و پیامبران فرستاده شده‏ ی او و نفرین من بر کسی است که:

– خود را به غیر پدرش نسبت دهد.

– یا خود را به غیر مولای خود مربوط بداند.

– یا درباره اجر کسی که او را  اجیر خود کرده، ستم روا دارد.

امام علیه السلام فرمودند: پس هیچکس از آن جماعت سخنی نگفت جز عمر بن خطاب که گفت: ای اباالحسن! سخن پیامبر را ابلاغ کردی، اما سخنی بدون تفسیر را برای ما آوردی.

پس گفتم: سخنت را به رسول خدا  صلی الله علیه و آله می رسانم، پس به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بازگشتم و خبر آن چه درمسجد گذشت را به ایشان رساندم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: به مسجد باز گرد از منبرم بالا برو و ستایش خدا را بجا آور و سپاس او را بگو و بر من درود بفرست. آنگاه بگو: ای مردم ما چیزی را برای شما نمی آوریم جز آن که تأویل و تفسیر آن نیز در نزد ماست.

–          آگاه باشید! منم پدر شما.

–          آگاه باشید! منم مولا و صاحب اختیار شما.

–          آگاه باشید! منم اجیر۱۹ شما.۲۰

منابع

۱- پژوهشگر معاصر، دکتر نجاح الطایی در کتاب داستان زندگی پیامبر  صلی الله علیه و آله با دلایلی متقن روایی و تاریخی ثابت کرده است، پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله با مرگ طبیعی از دنیا نرفته ‏اند، بلکه در روزهای آخر عمر شریفشان بیمار شدند و بوسیله سمّی که عده ‏ای از منافقین، به اجبار و به عنوان دارو به آن حضرت صلی الله علیه واله وسلم خوراندند، ایشان را به شهادت رساندند. بدیهی است بکار رفتن کلمه موت برای پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله در این قسمت از نامه امام صادق علیه السلام، نفی شهادت ایشان را نمی کند به دلیل این که موت اعم از شهادت است و در برگیرنده شهادت نیز می‏ شود.

۲- منظور سفارش به امامت و وجوب متابعت از امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام در غدیر خم و سایر مواضع و مواقیتی است که تاکید بر این سفارش شده و یا به وجود تمسّک به قرآن و اهل بیت علیهم السلام در حدیث ثقلین می‏ باشند. به نقل از سیّد علاءالدین محمّد گلستانی اصفهانی، منهج الیقین، صفحه ۳۲۹،با اندکی تغییر .

۳- آل عمران /۱۴۴٫

۴ – سیّد علاءالدین محمّد گلستانه اصفهانی ، منهج الیقین، صفحه ۳۲۴،با اندکی تغییر .

۵- مسجدالحرام و مسجدالنبی یا مسجد کوفه و مسجد سهله، شرح از مرحوم علامه مجلسی.

۶- کنایه از واقعه بزرگی است چون جنگ، فرو بردن زمین، بلا، شرح از مرحوم علامه مجلسی.

۷- منظور از خیر ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. شرح از مرحوم علامه مجلسی.

۸- شیخ کلینی، اصول کافی، ترجمه محمدباقر کمرهای، جلد ۲، باب در امر غیبت امام عصر علیه السلام، صفحه ۵۷۵ ، حدیث ۱۷٫

۹- (هوی به معنای خواهش های نفسانی) و (رأی به معنای فکر، اندیشه، نظر و عقیده) و( قیاس به معنای سنجیدن، اندازه گرفتن ، استخراج و نتیجه ی جزیی از کلی ) می باشد به نقل از فرهنگ فارسی نوین.

۱۰- محمّد علی اردکانی ، تحفةالاولیاء (ترجمه اصول کافی)، جلد۱، صفحه ۲۰۹، باب ۱۹، در بیان حرمت بدعت‏ها و رأی و قیاس‏ها.

۱۱- همان، صفحه ۲۰۵٫

۱۲- «و سئوال کنید از اهل ذکر اگر نمی دانید ». نحل/۴۳٫

۱۳- «قرآن برای تو و قوم تو هر آیینه یادآوری است و البته به زودی شما را باز می‏ پرسند ». زخرف / ۴۴٫

۱۴- محمّد علی اردکانی، تحفةالاولیاء (ترجمه اصول کافی)، جلد۱، باب ۲۰، صفحه ۶۸۷، در بیان اینکه اهل ذکر که خداوند خلایق را امر به سئوال کردن از ایشان فرموده، ائمه اطهار علیهم السلام هستند(نه غیر ایشان).

۱۵- بحث غدیر خم در شرح  قسمت چهلم این نامه و همچنین در کتب اسرار غدیر، بیست و سه روز با غدیر، غدیر هفتاد روز بعد ،الغدیر، پیمان غدیر بیعت با مهدی علیه السلام ، جرعه نوشان زلال غدیر، علی علیه السلام جانشین بحقّ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و در سایر کتب مرتبط با غدیر خم آمده است که علاقه مندان جهت کسب اطلاعات بیشتر پیرامون این موضوع، می‏ توانند به این کتب مراجعه فرمایند.

۱۶- بیراهه رفتن، زور گفتن، زور گویی، به نقل از فرهنگ فارسی معین.

۱۷- به دلیل اختصار، امکان پرداختن به شرح بدعت‏های ایجاد شده در تاریخ اسلام توسط خلفای غاصب در این قسمت امکان پذیر نمی ‏باشد، لذا علاقمندان جهت کسب اطلاعات بیشتر پیرامون این موضوع، به کتب بحارالانوار، جلد ۸، الغدیر، جلد۶، جامع احادیث شیعه جلد۱۰، الطبقات الکبری، مجلدات۲،۳،۵،۶،۸، صحیح مسلم، مجلدات،۱،۳،۴ تاریخ الخلفاء، عمدة  القاری، مجلدات،۲،۴،۸، فتح الباری، مجلدات،۱،۷ و به سایر کتب مرتبط دیگر در این زمینه مراجعه فرمایند.

۱۸- کافران می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، ولی خدا نور خود را کامل می کند هرچند کافران خوش نداشته باشند، صف/۸٫

۱۹- اشاره به این آیه شریفه است:  ای پیامبر! بگو من هیچ مزدی از شما بر رسالتم درخواست نمی‏ کنم مگر دوست داشتن اهل بیتم علیهم السلام، شوری /۲۳٫

۲۰- امالی شیخ طوسی، ترجمه صادق حسن زاده، جلد۱، صفحات۲۶۶ تا ۲۶۹ و امالی شیخ مفید ترجمه حسین استاد ولی، صفحات ۴۰۱تا۴۰۴ و علامه مجلسی، بحارالانوار، جلد۴۰، صفحه ۴۴٫