نامه امام زمان (عجل الله فرجه) به حسن بن فضل

حسن بن فضل گويد: من ائمه ‏ی عراق را زيارت كردم و به طوس رفتم (براى زيارت امام رضا عليه السلام) و تصميم گرفتم كه بيرون نروم، جز اينكه امر (امامت حضرت قائم عليه السلام و اینکه امام ، مرا می پذیرند) برايم روشن شود و حوائجم روا گردد، اگر چه آن قدر بمانم كه گدائى كنم.

در آن ميان دلم از ماندن تنگ شد و ترسيدم كه حج از دستم برود. روزى نزد محمد بن احمد آمدم كه از او تقاضاى كمك كنم، به من گفت: به فلان مسجد برو كه مردى به ديدن تو مى ‏آيد، من آن‏جا رفتم، مردى نزدم آمد، چون مرا ديد خنديد و گفت: غم مخور كه امسال حج مي ‏گزارى و سالم به سوى همسر و فرزندانت مراجعت خواهى كرد.

من خاطر جمع شدم و دلم آرام گرفت و با خود مي‏ گفتم اين مصداق آن (تصميم و خواست من) است و الحمد لله. سپس به سامره آمدم، كيسه پولى كه در آن چند دينار بود با جامه ‏اى به من رسيد، اندوهگين شدم و با خود گفتم: پاداش من نزد اين مردم (يعنى ائمه) اين است؟!! (من دعاى آن‏ها را می خواهم و آن‏ها برايم مال دنيا مى ‏فرستند؟!) و نادانى ورزيدم و آن ‏را پس دادم اما سپس سخت پشيمان شدم و با خود گفتم:

من به سبب رد كردنم بر مولاى خود كافر شدم. نامه‏ اى نوشتم و آن را به دست مردی دادم که به حضرت برسانند اما به او چیزی نگفتم و در آن نامه از كار خود پوزش خواستم و به گناه خود اقرار كردم و آمرزش طلبيدم و خودم ماندم و دست به هم مي‏ ماليدم و فكر می ‏كردم و با خود می گفتم: اگر دينارها به من برگشت، بندش را باز نمی ‏كنم و تصرفى نمی‏ نمايم تا آن‏ها را به پدرم برسانم كه هر چه خواهد نسبت به آن‏ها انجام دهد، زيرا او از من داناتر است.

حضرت برای من پیامی فرستادند و فرمودند «بدكارى كردى كه به آن مرد اطلاع ندادى كه ما گاهى با دوستان خود چنين كارى می ‏كنيم (هديه ‏اى اندك براى آن‏ها مى‏ فرستيم) و گاهى خود آن‏ها به عنوان تبرك چيزى از ما تقاضا می كنند.

نامه ات بدست ما رسید در آن نوشته بودی كه: « از این كه احسان ما را رد كردى پشیمانی، سپس از خدا آمرزش خواستى ، خدا تو را مى ‏آمرزد. ولى چون تصميم و قصدت اين است كه در آن‏ها تصرف نكنى و در راه خرج ننمائى، آن‏ را از تو باز داشتيم، (پول ها را دوباره برايت نفرستاديم) اما جامه را باید داشته باشى كه لباس احرامت سازى .

من بعدا دوباره راجع به دو موضوع دیگر به آن حضرت نامه ‏اى نوشتم و می ‏خواستم موضوع سوم را بنويسم. ولى خوددارى كردم، از ترس اينكه مبادا ایشان خوشش نيايد ، حضرت جواب آن دو موضوع به اضافه موضوع سومى كه آن را نگفته بودم را با توضیح و تفسیرش برای من فرستادند الحمد لله.

پی نوشت

أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج‏۲، ص: ۴۵۹-۴۶۱