اعجاز عددي ، معجزه یا توهم

تناسب و تساوي و هماهنگي در اعداد و ارقام كلمات و موضوعات شبيه و مغاير با هم، در قرآن امري بسيار شگفت‌انگيز است. هيچ بشري بر آوردن كتابي كه از نظر معني و محتوي، آن‌قدر متعالي باشد و در كلمات و الفاظ آن نيز رعايت تناسب شده باشد، قادر نيست.

اين تناسب شگفت‌انگيز در شرايطي فراهم شده كه قرآن در طول ۲۳ سال در شرايط گوناگون نازل شده و هر بخشي از كلمات آن در حادثه خاصي بوده است و پس از نزول هم از اصلاحيه و تنظيم بعدي برخوردار نبوده است.

اين تساوي و توازن عددي، بدين صورت به وجود نيامده است كه اين كلمات متقابل در همه جاي قرآن در كنار هم ذكر شده و در نتيجه چنين تقابلي حاصل شده است. زيرا چنين تقابل و توازني يك توازن خود به خودي (و فاقد ارزش قابل ذكر) خواهد بود.

به اين مثال دقت كنيد: كلمه «حيّا» مقابل «ميتاً» است، در هيچ آيه‌اي از آيات قرآن به همراه آن ذكر نشده و بلكه در هيچ سوره‌اي نيز، اين دو كلمه با هم جمع نشده‌اند. با اين حال توازن عددي ميان دفعات تكرار كلمه در سرتاسر قرآن برقرار است.

براي مثال به نمونه‌هايي اشاره مي‌كنيم :

۱. لفظ «دنيا» و مشتقاتش برابر است با لفظ «آخرت» و مشتقاتش كه هر كدام ۱۱۵ بار تكرار شده است .
۲. لفظ «حيات» و مشتقاتش برابر است با لفظ «موت» و مشتقاتش كه هر كدام ۱۴۵ بار تكرار شده است .
۳. لفظ «صالحات» و مشتقاتش برابر است با لفظ «سيئات» و مشتقاتش كه هر كدام ۱۶۷ بار تكرار شده است .
۴. لفظ «ملائكه» و مشتقاتش برابر است با لفظ «شياطين» و مشتقاتش كه هر كدام ۸۸ بار تكرار شده است .
۵. لفظ «هدي» و مشتقاتش برابر است با لفظ «رحمة» و مشتقاتش كه هر كدام ۷۹ بار تكرار شده است.
۶. لفظ «عقل» و مشتقاتش برابر است با لفظ «نور» و مشتقاتش كه هر كدام ۴۹ بار تكرار شده است .
۷. لفظ «مصيبة» و مشتقاتش برابر است با لفظ «شكر» و مشتقاتش كه هر كدام ۷۵ بار تكرار شده است.
۸. لفظ «ابليس» و مشتقاتش برابر است با لفظ «استعاذه» و مشتقاتش كه هر كدام ۱۱ بار تكرار شده است.
۹. لفظ «برّ» و مشتقاتش برابر است با لفظ «ثواب» و مشتقاتش كه هر كدام ۲۰ بار تكرار شده است.
۱۰. لفظ «جهنم» و مشتقاتش برابر است با لفظ «جنات» و مشتقاتش كه هر كدام ۷۷ بار تكرار شده است .
۱۱. لفظ «شيخ» و مشتقاتش برابر است با لفظ «طفل» و مشتقاتش كه هر كدام ۴ بار تكرار شده است.
۱۲. لفظ «نسل» و مشتقاتش برابر است با لفظ «عقيم» و مشتقاتش كه هر كدام ۴ بار تكرار شده است.
۱۳. لفظ «يفسد» و مشتقاتش برابر است با لفظ «ينفع» و مشتقاتش كه هر كدام ۵۰ بار تكرار شده است .
۱۴. لفظ «برهان» و مشتقاتش برابر است با لفظ «بهتان» و مشتقاتش كه هر كدام ۸ بار تكرار شده است.
۱۵. لفظ «ثياب» و مشتقاتش برابر است با لفظ «حجاب» و مشتقاتش كه هر كدام ۸ بار تكرار شده است.
۱۶. لفظ «وهن» و مشتقاتش برابر است با لفظ «عزم» و مشتقاتش كه هر كدام ۹ بار تكرار شده است.
۱۷. لفظ «مجنون» و مشتقاتش برابر است با لفظ «سفيه» و مشتقاتش كه هر كدام ۱۱ بار تكرار شده است.
۱۸. لفظ «نشر» و مشتقاتش برابر است با لفظ «كتم» و مشتقاتش كه هر كدام ۲۱ بار تكرار شده است.
۱۹. لفظ «رذيله» و مشتقاتش برابر است با لفظ «عفة» و مشتقاتش كه هر كدام ۴ بار تكرار شده است.
۲۰. لفظ «عورة» و مشتقاتش برابر است با لفظ «اغضض» و مشتقاتش كه هر كدام ۴ بار تكرار شده است.
۲۱. لفظ «وسطاً» و مشتقاتش برابر است با لفظ «طرفاً» و مشتقاتش كه هر كدام ۵ بار تكرار شده است.
۲۲. لفظ «سعيد» و مشتقاتش برابر است با لفظ «نحس» و مشتقاتش كه هر كدام ۲ بار تكرار شده است .
۲۳. لفظ «فرقان» و مشتقاتش برابر است با لفظ «بني‌آدم» و مشتقاتش كه هر كدام ۷ بار تكرار شده است .
۲۴. لفظ «جحيم» و مشتقاتش برابر است با لفظ «عقاب» و مشتقاتش كه هر كدام ۲۶ بار تكرار شده است.
۲۵. لفظ «حساب» و مشتقاتش برابر است با لفظ «عدل و قسط» و مشتقاتش كه هر كدام ۲۹ بار تكرار شده است.
۲۶. لفظ «حرث» برابر است با لفظ «زراعت» و برابر است با لفظ «فاكهه» كه هر كدام ۱۴ بار تكرار شده است.
۲۷. لفظ «بخل» برابر است با الفاظ «حسرت، طمع، جحود» كه هر كدام ۱۱۲بار تكرار شده است.
۲۸. لفظ «مصير» (بازگشت) برابر است با لفظ «ابد» (هميشه) كه هر كدام ۲۸ بار تكرار شده است.
۲۹. لفظ «ايمان» برابر است با لفظ «كفر» كه هر كدام ۸۱۱ بار تكرار شده است .
۳۰. لفظ «غضبي» برابر است با لفظ «رحمتي» كه هر كدام ۲ بار تكرار شده است .
۳۱. لفظ «نفعاً» برابر است با لفظ «ضراً» كه هر كدام ۹ بار تكرار شده است .
۳۲. لفظ «البرد» برابر است با لفظ «الحر» كه هركدام ۲ بار تكرار شده است .
۳۳. لفظ «رجل» به صورت مفرد برابر است با لفظ «امرأة» و مشتقاتش كه هر كدام ۲۴ بار تكرار شده است .
۳۴. كلمه «بصر» و مشتقاتش برابر است با كلمه «قلب و فؤاد» و مشتقاتش كه هر كدام ۱۴۸ بار تکرار شده است.
۳۵. كلمه «الناس» و مشتقاتش و مترادفات برابر است با لفظ «رسول» و مشتقاتش كه هر كدام ۳۶۸ بار تكرار شده است.
۳۶. لفظ «جزاء و اجر» ۱۱۷ مرتبه كه نصف لفظ «مغفرت» كه ۲۳۴ مرتبه مي‌باشد. و دليل بر اين است كه بخشندگي خداوند، دو برابر جزاء او است .
۳۷. لفظ «رسل» ۳۶۸ مرتبه، «نبي» ۷۵ مرتبه، «بشير» ۱۸ مرتبه «نذير» ۷۵ مرتبه كه مجموع ارقام مذكور ۵۱۸ مرتبه است و برابر است با تعداد نام‌هاي پيامبران در قرآن.
۳۸. لفظ «رحيم» كه از اسماء حسني است، ۱۱۴ مرتبه تكرار شده و برابر است با تعداد سوره‌هاي قرآن و دو برابر لفظ «رحمان» مي‌باشد. با توجه به اينكه لفظ «رحيم» اسم عام و صفت خاص است، بر خلاف لفظ «رحمن» كه اسم خاص و صفت عام است .
۳۹. لفظ «شهر» به معني «ماه» ۱۲ مرتبه به تعداد ماه‌هاي سال كه ۱۲ ماه است.
۴۰. لفظ «يوم» به معني روز با تمام مشتقاتش، ۳۶۵ مرتبه در قرآن به كار رفته كه برابر با تعداد روزهاي سال مي‌باشد .
۴۱. لفظ «يوم» ۲۷ مرتبه و به صورت تثنيه، ۳ مرتبه كه برابر است با تعداد روزهاي يك ماه.
۴۲. لفظ «اجتبي» و مشتقاتش، ۱۲ بار و مساوي است با عدد امامان كه ۱۲ نفر هستند و خداوند آن‌ها را برگزيده است .
۴۳. لفظ «فرقه» ۷۲ بار در قرآن آمده و مطابق است با ۷۲ فرقه كه از اهل جهنم مي‌باشند .
۴۴. لفظ «محمد» ۴ مرتبه و برابر است با الفاظ «روح القدس» و «ملكوت» و «سراج» كه هر كدام ۴ مرتبه تكرار شده‌اند.
۴۵. لفظ «ابرار» ۶ مرتبه و دو برابر لفظ «فجار» است كه ۳ مرتبه تكرار شده است .
۴۶. لفظ «يسر» ۳۶ مرتبه كه سه برابر لفظ «عسر» است كه ۱۲ مرتبه تكرار شده است .
۴۷. لفظ «قل» كه امر از سوي خداوند است ۳۳۲ مرتبه تكرار شده و مجموع الفاظ «قالوا» از انس و جن در حيات دنيا و آخرت هم ۳۳۲ بار آمده است.
۴۸. لفظ «سجد» كه در مورد عاقلين است، ۳۴ مرتبه ذكر شده است و اين عدد مطابق تعداد سجده‌هاي نمازهاي يوميه است .
۴۹. لفظ «صلوات» ۵ بار ذكر شده كه برابر با تعداد نمازها مي‌باشد. (صبح، ظهر، عصر، مغرب، عشاء)
۵۰. لفظ «بر» به معناي خشكي ۱۲ مرتبه و لفظ «بحر» چه مفرد چه تثنيه چه جمع، ۴۰ بار تكرار شده است. نسبت اين دو عدد مساوي است با نسبت خشكي به آب در روي كره زمين چون آب در زمين ۵/۶۴ است و خشكي ۳۵/۱۹ است .
۵۱. كلمه «عزم» ۵ بار ذكر شده كه برابر است با تعداد پيامبران اولوالعزم.
۵۲. لفظ «انسان» داراي هفت حرف است و اين در حالي است كه خداوند در قرآن مي‌فرمايد ما شما را در هفت مرحله خلق كرديم.
۵۳. لفظ «دنيا» داراي شش حرف است و خداوند مي‌فرمايد و همانا ما دنيا را در ۶ روز آفريديم .
۵۴. لفظ «اسرا‏ف» و مشتقات آن با لفظ «سرعة» و مشتقاتش هر كدام ۲۳ مرتبه تكرار شده است .

اشكالات اعجاز عددي تناسب واژگان قرآن

بسياري از اين آمار و ارقام‌هايي كه در تناسب واژگان قرآن از نويسندگان مختلف نقل شده است در مقام محاسبه، درست نيست. و نيازمند نگاه خوش‌بينانه است و بر فرض صحت نيازمند توجيهات فراواني است كه عملاً اين تناسب‌ها را از اعجاز بودن دور مي‌كند. براي مثال:
۱ـ در شمارش كلمه «يوم» براي اينكه به عدد ۳۶۵ برسند (عدد روزهاي سال) گفته‌اند كه بايد «يوم» را به صورت مفرد در نظر بگيريم. زيرا اگر ايام و يومين را به حساب آوريم، به عدد مطلوب نمي‌رسيم.

اما باز هم منظور آن‌ها تأمين نمي‌شود زيرا «يومئذٍ» و «يومكم» و «يومهم» نيز بايد از ليست خارج شوند در حالي‌كه اينها هم مفرد هستند. اگر منظور ايشان از مفرد اين است كه به «يوم» هيچ حرفي متصل نباشد، در اين صورت بايد «باليوم» و «اليوم» و «فاليوم» را نيز از ليست خارج كرد و در اين صورت آمار ما از ۳۶۵ بسيار كمتر مي‌شود. خلاصه اين افراد براي رسيدن به عدد ۳۶۵ از هيچ اسلوب منطقي پيروي نكرده‌اند.

۲ـ در مواردي كه آمارشان به حد نصاب نمي‌رسد، به دنبال مشتقات آن واژه خاص رفته و مي‌كوشند با اضافه كردن مشتقات نصاب لازم را تهيه كنند. و اين سؤال بي‌جواب مي‌ماند چرا كه در بعضي موارد بايد مشتقات را به حساب آوريم و در بعضي موارد فقط به آمار مفرد آن واژه بسنده كنيم. و عجيب‌تر اينكه مي‌گويند در بعضي واژه‌ها مثل: جهنم و جنات، در يكي به صورت مفرد و در ديگري به ضميمه مشتقات بايد به مطلوب نايل شد.

۳ـ در مواردي دو واژه در مقابل هم قرار مي‌گيرند كه اصلاً ربطي به هم ندارند. مثلاً واژه «يفسد» و مشتقات را شمارش مي‌كنند و چون با تعداد واژه «يُصلح» برابر نيست، سراغ واژه «ينفع» مي‌روند. در حالي كه براي آشنايان به زبان عربي واضح است كه «يفسد» در مقابل «يصلح» مي‌باشند نه «ينفع». و بسياري از موارد ديگر. به جاي اينكه «قلتم» را با «قلنا» بسنجند با «اقوال» مقايسه كرده‌اند: بين «مصيبت» و «شكر» چه ارتباطي هست؟ آيا در برابر مصيبت بايد «صبر» نمود و يا «شكر» كرد؟ مگر قرآن نمي‌فرمايد: (وَاصْبِرْ عَلَى‏ مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ) به احتمال قوي، آقايان وقتي ديدند واژه صبر و مشتقات آن (۱۰۳) با تعداد واژه مصيبت مساوي نيست، سراغ واژه شكر رفته‌اند.

۴ـ كلمه «قالوا» و «قيل» دقيقاً با هم برابر نيستند: يعني «قل» ۳۳۳ مرتبه و «قالوا» ۳۳۲ مرتبه در قرآن آمده است.

۵ ـ مورد ديگر واژه «اسراف» و «سرعت» است كه روشن نيست تكرار ۲۳ مرتبه‌اي اين دو واژه چه چيزي را اثبات مي‌كند. آيا مي‌خواهند بگويند اسراف توأم با سرعت است، يا نبايد با سرعت اسراف كرد، و يا اسراف موجب نابودي سريع است، و يا مسرف با سريع العقاب طرف خواهد بود؟ دو احتمال اول معقول نيست و دو احتمال دوم مي‌طلبد تا اسراف را با واژه «عقاب» و «هلاكت» بسنجيم، نه با واژه «سرعت».

۶ ـ از همه عجيب و غريب‌تر، محاسبه ميزان آب و خشكي كره زمين است. ايشان وقتي «بر» و «بحر» را با هم مقايسه كرده و به كسر مورد نظر دست پيدا نمي‌كند. به واژه «يبسأ» متوسل مي‌شود و مي‌گويد: اگر آن را نيز كه مرادف‌تر مي‌باشد، منظور كنيم تكرار واژه خشكي ۱۳ و تكرار دريا ۳۲ بوده و دو كسر ۴۵/۱۳ و ۴۵/۳۲ به دست مي‌آيد كه خيلي شگفت‌انگيز و از معجزات قرآن است .

بايد به ايشان گفت: چگونه است كه بايد «يبسا» را كه مرادف «برّ» است در شمارش دخالت دهيم، ولي كلمه «يم» را كه مرادف «بحر» است دخالت ندهيم. از طرفي ديگر نسبت آب و خشكي كره زمين هميشه ثابت نيست، دو هزار سال پيش با امروز بسيار فرق داشته و هزار سال بعد نيز از ميزان درياها كاسته مي‌شود و همين عدم دقيق ميزان آب و خشكي باعث اختلاف شده است چنانچه قبلاً گفتيم آقاي دكتر ابوزهراء النجدي در ص ۱۳۲ كتاب من الاعجاز البلاغي و العددي للقرآن الكريم مي‌گويد: «واژه «برّ» ۱۲ مرتبه و لفظ «بحر» ۴۰ مرتبه تكرار شده و نسبت اين دو عدد ۵/۶۴ و ۳۵/۱۹ است كه مساوي با كسر خشكي و آب در كره زمين است.»

با تمام این اوصاف تکیه بر موارد فوق برای اثبات حقانیت یا اعجاز قرآن کریم نه تنها مزیتی ندارد بلکه همانطور که دیدیم در برخی از گزینه ها باعث به اشتباه افتادن مخاطب شده و در نهایت این فضیلت تراشی نتیجه مورد نظر را نخواهد داشت!